من امروز بغض بود.خیلی مدام. وحشتناک. ترس به ترس. بغض و اشکی که در خیابان تاریک تمام نمی شد. بغض ماندن. اشک هایم کورم کردند. تمام می شوم. مرا بپذیر. این ترس گس به همیشه.
دستم سر می شود. خوابم تمام شده.خون می شوم. کدرم. می ترسم.در خانه دوستم، روی تخت، برعکس کلمات را میبرم. می ترسم.می ترسم.
حالا فقط
خسته بودم.مثل همیشه زیاد راه رفتم
زمان از دستم افتاد.نگاهم کن. دیرم.ترس ترس به تنم. به این من.
تکه تکه شده ام.ببین.گوش کن. نگاهم کن. مرا بسوزان.خرابه منم.
سلام.کنار بزن این بودن را.غمی را می خواهم نشانت دهم.غم. اغوش. تمامیت.
نگاهم کن.گوش کن. مرا شنوا بمان.حالا من تمام می شوم؟نه.
اگر حرف هایم را نشانت دهم؟ اگر کمی از این من را کتاب کردم؟ نگاهم کن.
من را با یک درخت نشانت می دهم.من ترس به دست. نگاهم کن.