من ممتد حالا راه می شکند.
جمعه, ۱۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۱۷ ق.ظ
می توانی کلهت را بندازی دور.سرت رو بیار پایین. حالا دور بد می اید بر تنیده بودن هم های دور تر می میرد و این همه تن کجا می تواند هرچه نیست را بریزد؟ زر نزن که هر چه هست را هم برای خودم انداخته ام و فعلا که قطار می خواهد تو تکان بخوری تا اینکه شاید همین روز های سرد و خشکی لب بتواند تو که من یا حتی نامی را بخواند. خواندی برای لمس کردن.همین است.همین.هـمین
.
۰۲/۰۹/۱۷
خیلی خوبه این