.

آخرین مطالب

بوی بلوغ در خواب.

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۹:۱۰ ق.ظ

بهتر است بروی.بهتر است.حالا تا زنگ مدرسه بخورد وقت داریم.از ان جاده ی پشت مدرسه می روم.می رسی.مشکلی نیست.هفت صبح کمی ان طرف تر.چند دقیقه خیابان و سگی پیس.می دانی سگ پیس یعنی چی؟نه.نگاه کن چی بش شده".این حرف را زد که بگوید تو و ان سگ دقیقا یک مسیر را رفته اید.نزدیک بود تصادف کنم.چقدر از این کلمه حالم به هم می خورد.مثل خیلی چیز های دیگر و اول ان ها خودم.هر کس چپ راست گاله را باز می کند می گوید اره می خواستم تصادف کنم.که چی؟!یادم هست ترم یک یک دختری بود ماه دوم نیامد سر کلاس و فهمیدم که خانواده را یک بار که نه دوبار از دست داده بوده در تصادف.بعد تو چی زر می زنی.مدرسه نمی رفتم که یک عکس نشانم داد از تصادفی که ادم ها شده بودند گوشت چرخ کرده.البته چیزی معلوم نبود و خودش که انجا بود این را می گفت.حتی یادم نرفته وقتی با موتور تصادف کردم.یک لحظه یک نور و بعد خوابیدن.بیدار که شدم روی تخت بیمارستان بودم و مادر ضعیف و اخلاق گرا ی بنده شروع کرده بود به گریه کردن:چیزی نیست من پیشتم.خب چیکار کنم!تنها چیزی که می گفتم:امپول نه!امپول نه!دکتر کچل و خنده رویی بود.به !@# بخند عوضی.واقعا متوجه حرف هایش نبودم.نمی دانم این تصادف یعنی چی که گیر داده بود.گفتم دو دقیقه زر نزن می خواهم بروم کرانچی بگیرم.کرانچی فلفلی در پارک.سرما می خندد و سیگار حالت را می گیرد.این کوفتو خاموش کن همین یه لباسو دارم و فردا هم باید برم"همیشه اسرار داشت که نه این سیگار بود نمی دهد و این داستان ها.اصلا به درک.کرانچی می خورم و یخ می بندم تا بمیرم.که چی؟رفتیم .نه.رفتم سمت خانه و دیدم که جایی رو به محو شدن می روم.یعنی چی دقیقا؟هنوز می خواهی از تصادف زر بزنی؟اره تصادف خیلی حساب شده است.حالا مرا ول کن.در کتابفروشی خوردیم به یک یارو که ول کن نبود.نمی دانم مشکلش با کی بود.اسم های ادم ها را دو بار تکرار می کرد.گاهی بیشتر.نگاهش می کرد و می گفت:احمد اون یونانی رو بزار،احمد.احمد.چیکار کنم.یک ساعت را هم برایمان حرف زد و چند بار هم تکرار کرد این اهنگ را در اتاق تاریک گوش بده.باشد.حالا زر نزن که باید بمیرم.رد کن دیگر یک ساعت و یک ساعتی هست که منتظرم.به درک.ماندم و وضعیت پای چپم بد تر شد.حالا راه رفتن سخت تر از همیشه شده.بهتر است مرا فاکتور بگیری یا هر چی.من وقتی می گویم هی دوست دارم تو را و یا بدم می اید و هی خوشحال شدم از دیدنت(خیلی) یا اینکه دوست دارم با مادرت بریزم روی هم،به خودت فرصت نده که اره این ها همان حرف های فرمالیته ی همیشه به همیشه است.نه خنگول.حالا که گذشت.ولی یک فکری کن.اصلا داغون شدی.صد رحمت به ان سگ که هفت صبح دیدیم.تو پله های نابودی خودت را خیلی حرفه ای پیموده ای خوشکل خان. میتوانی دستانت را از جیب هایت در بیاوری. میتوانی پرتشان کنی.گفتم می خواهم بروم.بمیرم نیمکت هم با خودم محو می شود؟من پوشیده تمام شده.گفتن ندارد وقتی،برخی چیزها را ادم میخواهد بگذارد و چندین سال دور بکشد.چند اهنگ جدید حفظ کرده ام،برایت بخوانم؟

۰۲/۱۲/۰۱

نظرات  (۱)

آفرین خیلی خوب بود

حالا دیگه زر نزن

پاسخ:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی