اکروپولانه،غم سردی زمان و تپه های ایه.
سلام من امروز صبح زود به طبیعت شروع شدم، کارم را کردم. تناسخ را ادامه و داستان را شروع. امروز صبح من به هرچه باد بود خودم را بستم. امروز صبح از روی پل کاخ های کر.امروز یخ کشیدم، گوش های سوت و تپه های سبز. امروز به جاده ها بستم. امروز بستم! تمامم کن.
بالا به بالا. بالاترین بخشی که می شود بروی. حالا کوتاه می کشی. حالا رها می نویسی. حالا دنبال خودت می گردی. حالا فریادی در کار نیست. حالا خاموش می شوی. حالا می بندی. حالا سلام و خسته نباشید و خداحافظ. حالا باید بشنوی :یک زیست با کیفیت اینجا و اینجا و اینجا به تنها و تنهایی.
سلام خسته نباشید من شازده هستم از بچه های انجمن. خب شازده کارت همراهت هست؟ نه متاسفانه. خب نمی شود دیگر. برو اشکال ندارد. برو. من رفت من رفت و من رفت. من می رود. می دوم. می ترسم و می ترسم. خاک کن. کنار ها رفته اند. خشکی می زند روی دست. اتش نه فقط سوختن. لطفا دست مرا ول کن. می خواهم بخوابم.
حالا از ارزو گم کرده بگو.یک اهنگ است از الیس. بیا بخند تا دیر نشده به ماندن. ما که گریه را بستیم و لولهبندی را برای اختیار کنار گذاشته ایم. حالا بخند و. بمیرم. سلام. خسته نباشید. این کرم مرده؟ نه یخ بسته. نه الان می روند. این پرنده ها رو نگاه ! من اسمشان را می دانم. من می دانم و من می دانم. زر می زنم. دارم میرم. من می روم و می ترسم. نخل نیستی که موریانه بزند به بقا بروی. سلام. اگر می شود شال با خودت بیاور باید یک فکری برای سرما کنی. من باختم. ببخشید. متاسفم. در زدم. اومدم.صدای گل می دهم.صدای خاک و تکرار. صدایی که نیست، هست.