زر نزن یه خودکار برام بیار.
سه شنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۲، ۰۸:۴۷ ق.ظ
نگاه نکردم. نزدیک بود. خسته شدم. پاهایم می لرزید. حالا دستم. به خودت می خندی. می بندی. گریه هم کنار گذاشته ای. فکر کردی بزرگ تر شدن جواب ملموسی می شود؟
اینطور نبود. اینطور نیست. متاسفم. برای خودم. برای خودم. ببخشید. احساس شرم؟ جدی؟ بعد انقدر خندیدم که نفسم گرفت. حالا نمی خوابم. جان ندارم. چشم هایم خمار و کمرم گرفته. کلا بدنم درد می کند. انگشتم دیروز سوخت. زیاد نه. امروز باید بروم. شاید یکروز به خودت بروی. یک روز وقت داشته باش.
۰۲/۱۲/۰۸
وبلاگ زیبایی دارین ، به من هم یک سر بزنین :
366day.ir
راستی ممنون میشم اگه من را هم به پیوندهای روزانه تون اضافه کنین.
سپاس فراوان