خاموش می کنی تا روشن بشود

خسته هستم.

خرابه ی تن

یکی گریه می کند و یکی می خندد.

خالی مثل نور

دیدی؟تمام شد.

مثل یک خواب از همیشه بیدار تر.

شاید اگر بپذیری خیلی بهتر می شود.

نو مرده

چشم هایم کش امده

خودت را مخفی نکن

دیوار شرقی سرفه میکند

به تپه گم می شوم

هنوز قو درست می کنم.

شاید دوست داشتم کنار او باشم.

همیشه فرار کردم.

تا ابد زن ستیز.

خاله می گفت ارام بروی ها

رد و پای

اصلا یادم نیست اخرین قسمت را کی دیدم. یادمه دیگه همیشه صبح بودیم و نمی شد ببینمش. حالم گرفته شد. خیلب دوستش داشتم. گندش بزنند شبکه دو هیچوقت زمان برنامه ها یادم نمی ماند. ردپای ابی مرا به خودش می بست. بعد ها ام بی سی ان را می گذاشت اما دیگر مهم نبود.پس قبل از اینکه بگذرد کاری کن احمق بی صفت.