.

آخرین مطالب

۳۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

 گفته بود.

۱ نظر ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۲۲:۱۴

با یک نفس تو را فوت میکنم

۰ نظر ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۲۱:۳۲

گفتم چیده ام.

۱ نظر ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۲۱:۰۸

می شنوم:

۴ نظر ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۲۰:۲۲

دیگر نمی نویسمت

۰ نظر ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۱۱

بعد از صحبت به لودویکو می رسد و اهنگی که بیاید و برود.به قول تو اهنگ و اهنگ و سرد شدن.حالا یخ نبندی شازده.وقتی برگشت یک واکمن گرفته بود.کمی هم صدای خودش را برایمان گذاشت.شروع کرده بود و اینطرف و انطرف می رفت و می پرسید و صحبت می کرد.از اهنگ هایی که دوست دارید بگویید.یکی ملودی زمزمه می کرد و یکی می خواند.بعد ضبط می کرد روی کاست.یکی از دوستانش قرار بودکاست را ببرد محل زندگی شان و صدای محیط را ضبط کند.جالب بود.خوب بود.خوب یک اغوش.خوب این زمینی بودن و روز های قبل.خوب عجیب و شاید شدنی.خوب ممتد.بعد ها که پدرت نگاه می کرد.پدرت.پدرت می گفت:ممنون که موهایم را سفید کردی.بعد تر ها شعری می خواند و به پنجره گم می شد.من بهترین بودم.بهترین فرزند روی زمین،بهترین انعکاس و برترین هرچه که هست.نه تو یک وقت باور نکنی ها.زر می زنم.خلاصه که حالا واقعا چشم هایم اذیت شده اند.در این تاریکی خوابم نمی برد و فقط از خودم بر می تابم.حالا اگر می شود مرا بگیر و راه ببر.

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۱۵

بعد که بلند شدم هنوز بدن درد داشتم. هنوز چشم هایم خواب می رفتند. گغتم باید بروم. از این به نبودن. این من نه. یک بنفش شدن. یک بنفش

۰ نظر ۰۱ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۱۱

خیلی بس. بس و کافی. می خواهم بخوابم.اصلا چی.متوجه نمی شوم. حرف های خودم. چی. بس. 

۰ نظر ۳۰ دی ۰۲ ، ۲۲:۵۰

غصه چی؟ کدوم غصه رو خوردی؟ می دونی اشتباه یعنی تاوان. تاوان یعنی اشتباه و این حرف ها. راستش خودم هیچوقت مطمئن نیستم.عرضه نداشتی هم شد حرف خنگول. من که دیگر توانی برای این حرف ها نگه نداشته ام و ذخیره ای هم در کار نیست.حتی وقتی سرم داد می زنند و یا خودم قارقار می کنم. اینطوریاست دیگر شازده. همین است.من تو که هیچ و تو ها که هیچ و من بیزارم. حتی عرضه نداشتم اینه را بشکنم به جایش افتادم به خواب.بعد چند بار می شنوم:برگرد.برگرد.تو نه. اشتباه نکن. سر بگیر زیر و هرکه گفتند را پیگیر باش. زر نزن و دور نرو. 

۰ نظر ۳۰ دی ۰۲ ، ۱۲:۱۳