.

آخرین مطالب

۳۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

حالا یک بیزاری چرب روی صورت‌م کشیده می شود.

۱ نظر ۱۷ آذر ۰۲ ، ۲۲:۲۴

به شدتی فاجعه تر بیان شدن

۱ نظر ۱۷ آذر ۰۲ ، ۲۲:۱۵

می توانی کله‌ت را بندازی دور

۳ نظر ۱۷ آذر ۰۲ ، ۰۶:۱۷

وقتی رسیدم خانه خواب محله را گرفته بود

۵ نظر ۱۲ آذر ۰۲ ، ۰۰:۰۶
۴ نظر ۰۹ آذر ۰۲ ، ۰۴:۳۳

منتظر بودم

۹ نظر ۰۹ آذر ۰۲ ، ۰۱:۳۳

یکم گرم شده بود.هوا نه،خودم.گفت بیست و یک میلیون ناقابل.ناقابل است دیگر

۲ نظر ۰۷ آذر ۰۲ ، ۱۱:۳۲

وقتی تو هم سن من شدی هیچ اتفاق خاصی قرار نیست افتاده باشه.

۱ نظر ۰۲ آذر ۰۲ ، ۱۹:۰۵

گفتم یادم نرود

۰ نظر ۳۰ آبان ۰۲ ، ۰۲:۰۱