رفتن از پا افتاده.ماندن از راه به در.یک خواب با بدن درد.
می خندم.یک اثیری ادامه یافته است.
دیگر یقین دارم که دروغ نبوده.می دانم زیگورات نیست.
شطرنج
هیچوقت پاسخم را نداد.
م
تا فرصتی بشود خودم را می بینم.
ارزان می فروشم.
کلید ان قفلم.