امیدوارم صدایم کنی تا بشکنم. می دانم تابشی در وجودم پیداست.
عق می زنم.کارم همین است. تمام نوشته هایم را بالا آورده ام.
یک کیف برای من.جا می شوم.ارام می روم. می روم.
بیدار شدم.اب نه گرم نه سرد.
کم هستم. کم از چیزی هست.
یک زندگی با شبکه جم. یک زندگی چای با چهار قند.یک زندگی شبکه های خبری و فوروارد کردن. یک زندگی الان. یک زندگی نوش گفتن.یک زندگی بازنشستگی خالی.
الان روی صندلی کنار گل و گیاه فروشی نشسته ام
الان روی صندلی کنار گل و گیاه فروشی نشسته ام
خیلی زود از خواب بیدار می شوم.
می گویم سلام.تو