Jigsaw falling into place
از همون لحظه که دستمو گرفتی.
از همون لحظه که شماره دادیو اینا.
از مقدم تا الان، درست وقتی چاییها سرد شدن..
همون موقع که رادیوسر پخش میشه.
وقتی روزای بدت محو شدن و اینا..
الان دیگه رو به راهی شازده..
قبل از اینکه نامنام شی..
دوباره تمرکز کن و برگرد.
دیوارا رو ببین خم شدن،
مثل همون گربههه توی الیس در سرزمین عجایب.
اصلا مثل همون گربههه خونتون.
همه چی یکی میشه،خمرالود.
اینجا خودش روی کاره..
از نصف شب تا همیشه..
اینجاسراپا جهاد به جهاده.
این دوربین.ای مدار بسته که خاموش شدنو..
هی تو قبل از اینکه بری تو کما.
قبل از اینکه ازم فرارکنی.
قبل از اینکه بین این نتا گم شی.
این صدای اهنگ زمین و زمانو اسیرکرده.
ببین هیچوقت اینطور نبوده و من نرسیدم.
من فقط تصورش کردم.
فقط تظاهر.
این کلمات همه همه.
مثل گرز می مونن.سنگین.
این کلمه ها مثل این تفنگان که سرشنو بریدن تا راحت تر این ور اون ور ببرن.
بیا و بیخیال
قبل اینکه فرار کنی ازم
قبل اینکه بین نتا گمشی.
وقتی صحنه واس تو شده..
همون وقت که شروع می کنی به رقص..
رقص.رقص.رقص.رقص.رقص.رقص.
پازلا جفت و جور میشن و اینا رو بیخیال.
اصلش اینه:
ارّه میوفتهتوی جاش.
هیچ توضیحی هم نیست براش.
موقع رد شدن از پیش هم نگاها می خوره به هم.
اون بر می گیرده و تو هم برر می گردی و به هم نگاه می کنین.
زل میزنین به هم نه یه بار نه دوبار.
ارزو واسه تموم شدن کابوسا.
ارزو واس همین.
یه نوری داری که پشت کمرت می تونی حسش کنی.
یه نور که پشتت می تونی حسش کنی.
پازلت جفت و جور شد شازده
یا اره افتاد توی جاش.
یا هرچی.
به هر حال.
جیگسا فالینگ اینتو پلیس.
شما خودتان جیگسا فالینگ اینتو پلیس.
شما این رینبوز.