.

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۹
  • ۰۳/۰۲/۰۹
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

ساکت!فکر کنم گوشی زنگ زد!.هیس.وایسا.نه.حالا داشتی می گفتی.یعنی کی گفتی؟.کجا نشستیم؟نه.اصلا صدای ساعت به ساعت ثانیه.اصلا صدایی دیگر.خسته به خسته تو،انعکاس به انعکاس من.اگر دو جمله گفتی و از انعکاس حرف نزدی تا صبح همین جا می مانم.اصلا می روم چیپس میارم و تخمه می خرم و می گوییم و می خندیم.حالا که نمی دانم ساعت چند است،ساعت چند است؟اخر جدی می گویم،کدام ساعت؟یعنی چی الان تک به تک به گس وجود انزال گرفته ایم و زیر چشم های ما ختنه می تابد.حالا ساعت باشد یا نباشد؟بس،بس.ساعت بس.بیا حداقل فغلا بس.فعلا.می شود نگاه کنی؟با تو هستم!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۴۱
... ...

بچه ها به موسیقی گوش می دادند و قبل از طلوع یا بعدش بیدار شده بودم.ظرف ها را شستم،بی سر و صدا.بعضی ها اذیت می کنند.خیلی حال ادم را می گیرند.ولی باز هم ان ها را تمیز می کنم.جلا می دهم.ظرف ها را می گویم.از دست بعضی از ان ها کلافه می شوم.ولی کارم را انجام می دهم.یعنی دلگیر نمی شوم.تمیزشان می کنم.پاکیزه می شوند معصومِ معصوم.یک باد خنک امد،سنگین بود.پنجره های اشپزخانه را محکم باز کرد.پوق!هرچه ان جا بود را انداخت پایین.زیره و نان خشک و یک استکان قدیمی که نمی دانم ان جا چه کار می کرد.نصف شد.دقیق.یک شکستن تازه.برای دیگری شدن.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۰۹:۴۸
... ...

نزدیک.10 تا 15 دقیقه دیگر می رسم.نزدیکم.سلام.سلام.صدای ماشین.صدای جاده.بلند شدن.نخل بلند.نرسیده به موزه.درخت به درخت.سلام.سلام.برویم.شب یا روز.نه ای دوست غروبی ابدی"ست؟.خیلی قدم زدن دارد.می دانم.خیلی واقعا باید جان بگیرد تا رسالتی دیگر را بشناسد.برای اخرین بار می گویم.نزدیکم.نزدیک.شروع کردیم.پیراهنت خاکی شد. نزدیک بود.حالا سلام.سلام.بیا برویم.بیا.حالا که تا اینجا امدی یعنی نه.امده ایم.حالا سلام.می دانی اصلا نمی فهمی چه می خوانی و کجا هستی.ولی می دانم.یعنی می دانی. نزدیک است.نزدیک.نزدیک.حالا که رسیدی رانی مهمان تو هستم به حساب من.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۱۳
... ...

با اینکه باران باریدنش گرفته،هوا خلوت است

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۰
... ...