.

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷

۳ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

جدی به جد ها می گویم که جدا جدا لب های او واقعا خشکیده بود،خشکیده ی خشکیده.

لب های من خشک است.خشکیده و خشکیده.جدی می گویم.لب های او خشکیده بود..

به کجا؟به چی؟از چی؟از کجا و باز چند علامت سوال به انتخاب خودت.خوبه؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۱ ، ۱۸:۰۵
... ...

فیلم عکاسی پیدا کردی؟همین قدیمیا.انالوگ.کپسول عکس دیگه...هست ولی خب گرون..دتگ و فنگ دارد بعدش هم ها.نگی نگفتی..مشکلی نیست پیدا شد بگو ببینم چیه قضیه..سیاه و سفید می خوای؟خب داشتم می گفتم که از امروز به بعد یک شمارشی هست برای این همه وقت کشتن هامون.برای خودت؟بزن بریم.پیش به سوی جایی دیگر..همیشه حرکتی باید باشد و من هم زر بزنم تا نمی رم یک روز از ترس زندگی.از محبین نظام الهی سرمایه داری بود و جبرگرا هم بود و اخر همه حرف ها می گفت خودم هم حرف خودمو قبول ندارم..غلط املایی نداشت و این داستان ها دیگه.داشتم انقدر می نوشتم که خسته شدوم و مداد هم جا زد.نه اصلا اینطور نیست مداد جا نمی زند و این حرف ها دیگه.راستی دوست داری؟اذت می بری؟ها می دونم چی شده و این داستان ها دیگه.خب که ادامه داشت و من هم قرار بود برای ادامه داشتنش بحث کنم با تو اخر سر عصبانی بشوم و چیزی بشکنم و داد بزنم و این داستان ها دیگه.ولی خب من نه چیزی می شکونم نه داد می زنم فقط شاید فکر کنم..وای فکر نکن،ارزشی نبود ولی دختری برای خودش ارزش قائل بود،خیلی زیاد. تورو به خدا برا من مراقب خودت باش.پس از این اهنگا هم گوش میدی..تا حالا نشنیدی؟چی؟در پس تاریکی شب صدایی را.از این داستان ها بود دیگه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۰۱ ، ۱۶:۱۱
... ...

اصلا ربطی نداشت ولی خب،داشتم می گفتم که تو خیلی دوری،یعنی من نمی گفتن،اهنگ مدام تکرار می شد با صدای بلند،کسی که نبود خودم بودم صدای بلند.همش داتش می گفت تو دوری و تو دوری و این حرفا.اره یادمه،چه اهنگی بود!.راستی کجا خواستیم بریم؟یادته،انتخاب چطور؟راستی هنور صدای مرا می شنوی در پس تاریک شب بسیار دور تر این حرفا.

اگر به دنبال این هستیم که به عنوان یک زن در مقابل خشونت‌ها و تحقیرها ایستادگی کنیم، حق انتخاب و استقلال داشته باشیم و در زمینه‌های مختلف به حقوق برابر دست پیدا کنیم، در درجه‌ی اول باید آزادی و برابری و استقلال رو از درون خودمون بخوایم و در زندگی شخصی خودمون پرورشش بدیم و پیاده‌ش کنیم و بعد به سراغ حاکمان بریم.

اصلا صدایی بود یا حتی شبی در پس تاریکی؟داشتم می گفتم راستی کجایی؟دورم؛خیلی دور.این دوربین را امروز در دست دارم،شاید فیلم ساختم یا حداقلش انقدر عکس می گیرم که شارژ تمام شود و دوربین به صورت کاملا تصادفی در دراماتیکی تمام خاموش شود.نگاه کن ان دو تا دختر..اره الان عکس می گیرم.اره راستی اسم شما چیه؟من که زینب هستم،مثل تمام دختران.شما چطور؟راستی شما چطور؟نه،راستی تو چطور؟صدای ساز دهنی بود یا اون یکه که تو اهنگ فیلم امیلی بود.راستی خجالت نکشید؟همه چی می کشیم جز خجالت،مورچه ها را له می کنیم،مرغ ها را سر می بریم،رجاله ها تحقیر می کنند،ماده ها علیه خودشان،محیط زیست را الوده می کنیم،بیش از حد شیرینی می خوریم و فقط می خوریم و می دهیم هرچه روی دوش ما سنگین بود پس برای دیگری.

اصلا خوش ندارم بگم،راستی خجالت نکشید،همسن پدرم بود،با این صورتش،مرگ بر اِمریکا و عشق بازی های فرانسوی ماب و سینمایی مردسالار.خواستم بگویم که اگر امروز بارانی ندارد چه بهتر،شاید ابر ها منتظر چیزی دیگر هستند مثل بهار یا شاید باد که ما را خواهد برد مثل ان شعر که همیشه می خوانی.راستی هنوز داری حرف میزنی.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۱ ، ۱۰:۱۶
... ...