.

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۹
  • ۰۳/۰۲/۰۹
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷
  • ۰۳/۰۲/۰۷

۵ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

پس پرسشی در کار نباشد.شاید نوشته های که نوشته شدند همیشه قرار بود نوشته شوند و این حرف های تکراری که به نظر سنگین و فلسفی می ایند.راستش را بخواهی در نهایت می خواهم فقط ثابت کرده باشم که دوستت دارم.همین قدر تکراری و بی آرایه.دوست دارم نامه برایت بفرستم.راستش را بخواهی واقعا دوست دارم.چرا که نه.می شود برایت نامه بفرستم.اره،هر کس را که دوست بدارم برایش نامه می فرستم.

دل من می خواهد که به طغیانی تسلیم شود؟واقعا می خواست؟یا می خاد اصلا همیشه؟ حتی نمی دانم نقطه دارد کلمه ی درست یا نه.تکراری خوانی و نوشتن کافی"ست.هوا خوب است بیا برویم قدمی بزنیم.هوا واقعا بی نظیر است.سردرد را از بین می برد.قدرت بدن را چند برابر می کند و این حرف ها.هستی؟

تا حالا رگ"ت باز شده؟حس عجیبی خواهد داشت.قرار بود پرسشی در کار نباشد.واقعا خواهی ماند؟نمی دانی و نمی دانم من شاید که شاید.هوا خیلی خوب بود.هوا بی نظیر است.حداقل اگر نمی توانی قدمی بزنی بیا و نگاهی بیانداز.می خواهی پدرت را بکشم؟یادت هست،واقعا به بنیان خانواده تو اِمریکا تاخت.اره خوب یادمه فیلمش را دوست داشتم خصوصا اون پسره که همش فیلم می گرفت،یادته؟شبیه کی بود؟نه شبیه اون نبود.ولی زیاد دوست نداشتم خیلی گیشه ای بیان شده بود ولی خب..حق بود،یک نقد بی صدای بی پروا.نمی دونم راستش من مثل تو نگاه نمی کنم،من فقط تماشا می کنم.همین.یا دوست دارم یا دوست ندارم.سختش نمی کنم،ساده ی ساده.ولی واقعا دوستش داشت.

 

اونجا بود که شروع شد:

Suddenly
There’s a shadow hanging over me

 واقعا مهم بود؟نمی دونم باز هم نمی دونم و نمی دونم و شاید هم بدونم.

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۱ ، ۰۹:۱۹
... ...

زیباترین را دیده ای؟

یا دوست داری بشنوی؟

می شود کمی کمتر؟

می شود تکرار کنیم،تکرار معنایی از تشویش را تا شاید بشنویم درست تر؟

چرا در این خدایی زییستن تمام جملات را با علامت سوال پایان دهیم،دوست من؟

چرا که نه،چرا در افکار یکدیگر شریک نشویم،در وجودمان چطور؟

با الف می نویسند،ولی نمی دانم،شاید اهمیتی ندارد.تکراری بود پر اشوب؟

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۱ ، ۰۹:۲۰
... ...

دوست دارم بخندم،گریه هم خوب بود و می چسبید.می شود برویم کمی قدم بزنیم.نشستن کافی"ست.عجیب نیست که به یاد ندارم به کسی گفته باشم دوستتط دارم.

چرا باید عجیب باشد،خانم موحدی لطفا این کتاب را تحویل بگیرید اهدایی"ست.یک لحظه بنویسم..پی..کر فر.هاد خب تمام شد.شما خانم موحدی بودید،درست؟

می شود همیشه رقصید،این میل به ابتذال از کجا می اید؟رذالت هستی؟هستی و چه به این حرف ها!دل ادم می گیرد تا بسوزد.چرخ که هزار بار از تو بیچاره تر است.داشت می گفت که همه برده هستیم،برده ی غرایز.راستی چه چیزی از اون بالا تره،شهوت خداگونه رو نگاه کن.بعد از نقاشی می خواهی چه کار کنی،می شود کمی بنشینی و صحبت کنیم کم کم می شود نقشی در میان نقوش.راستی چی کافی"ست؟قربان شما.همین که بوی تعفن بلند شد و شهر صدای پیری می داد.اذان صبح بود که هوا روشنی نمی زد،عطر اذان در قیمه ها هم ریخته بود و حاجی اقا بلند می گفت بر محمد و ال محمد صلوات.نمک کافی"ست؟اذان پخش می شد،با کدام رادیوی غربی؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۱۶:۳۳
... ...

باید بنیوسم که نه،

اره همه چیز گردن من.

درست هم همینه.

خدا منم شیطان من.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۱ ، ۱۱:۰۱
... ...

ولی اسم تو همیشه هست.

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۱ ، ۱۱:۴۷
... ...