سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۲۷ ب.ظ
موهایم را از ته زده ام.باد که می اید تا برود، کلهم را خنک می کند.یک کلاه را از سامان گرفته ام.در جای باتری دوربین خراب است.با بند ان را بستم.گاهی باز می شود.من و نیکون کوچک.هردو به یک اندازه غریب و خاک خورده هستیم.هردو در کمد جا می شویم.هردو به تپه ها می رویم.هردو هستیم.
۹۹/۱۱/۲۱