باید زر زد"
جمعه, ۲۹ دی ۱۴۰۲، ۱۰:۰۹ ب.ظ
در این لحظه فکر میکنم باید نوشتن را رها کرد. باید زل زد به دیگری. دست از اغوش کوتاه است. همه چیز درباره تو خیلی سخت است. میخواهم روی بخاری قرارت بدهم و بخوابم. فردا اگر خوش شانس باشم بیدار میشم و میبینم در ظرف ذوب شده ای.و اگر هم نه، میبینم ظرف خالی و بیرون باران امده است. چرت و پرت بگو تا چرت و پرت های من را قورت دهی. بزار حرف هایم بزنم. روی ثانیه ها من را نکُش. یا حتی روی ساعت ها. تمام که شد خانه را اتش خواهم زد و غریبه ها هنوز غریبه اند. باید چیزی نگفت.
۰۲/۱۰/۲۹