خیلی بس. بس و کافی. می خواهم بخوابم.اصلا چی.متوجه نمی شوم. حرف های خودم. چی. بس.
غصه چی؟ کدوم غصه رو خوردی؟ می دونی اشتباه یعنی تاوان. تاوان یعنی اشتباه و این حرف ها. راستش خودم هیچوقت مطمئن نیستم.عرضه نداشتی هم شد حرف خنگول. من که دیگر توانی برای این حرف ها نگه نداشته ام و ذخیره ای هم در کار نیست.حتی وقتی سرم داد می زنند و یا خودم قارقار می کنم. اینطوریاست دیگر شازده. همین است.من تو که هیچ و تو ها که هیچ و من بیزارم. حتی عرضه نداشتم اینه را بشکنم به جایش افتادم به خواب.بعد چند بار می شنوم:برگرد.برگرد.تو نه. اشتباه نکن. سر بگیر زیر و هرکه گفتند را پیگیر باش. زر نزن و دور نرو.
یک روز صبح بیدار شدم دیدم کمی از دندانم نیست. بعد خوابیدم. نگاه به اینه که می کنم گس تر از همیشه شدم و پوستم را انگار کنده ام و دوباره چسباندم. صورتم ریز می شود و خورد خورد می برد. خون می شنوم و می کشم رویش. بعد نگاه به اینه می کنم و انگار به زور چشم هایم باز مانده. اتاق پنجره ندارد پنجره شکستم و شدم.