.

برای ان کس که خدا در دستش ارام می گیرد.

يكشنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۱، ۱۲:۰۲ ب.ظ

این اهنگ را داشته باش،عالیه،اره واقعا زیباست،مثل صبح می ماند،یعنی شب زیبا نیست؟نه دیگه نگرفتی،گفتم مثل صبح می ماند،اصلا شاید منظور شب بود،از یاد رفته بود،راستی تو از کدام دسته هستی،ان ها که دستانشان هم زنده هستند یا نه؟فکر کنم بله،اره،می دانی هر کنار با کنار دیگری متفاوت است؟مثل ادم ها؟بله؟عاشق هم می شوند،می دانستی؟اره شنیده بودم؟کجا؟اخر همیشه به کنار ها سر می زنم.راستی راستی دیوانه بودی یا شدی تر؟حالا می گذاری به دستانت گوش دهم،انقدر بشنوم تا دست به دست گم شویم در اعماق شیار های دستی که خدا هم در ان جا دوست دارد چرتی بزند و بگوید،چه جایی!.

خب،خب،دلفین بنفش،از سلامی دوباره برای تو بخوانم؟صدایی خوبی که در دست ندارم ولی اهنگ تا دلت بخواهد حفظ هستم،قران هم بلدم،از جلسات محله یاد گرفتم، شهناز خانم، در محله ما جلسه می گذاشت،سر کوچه هم نوشته شده بود"محل جلسه قران" فکر کنم پسر بزرگش نوشته بود،حامد،ازدواج کرد و دو دختر دارد،دختر در بار،همیشه مادرش می گفت:حامد طفلی دختر تو باره.همان دیگر،شئ و نه بیشتر،یادم نیست که از کی به جلسه نرفتم،یادم نیست،یادم نیست.سلام خاله،این مسقطی ها را مادرم درست کرده.

 

سلام خب اقای سپید چند کیلو شد؟حساب کردم شد 46.900 همان 47،حالا کنید 50 رند شود.باور کنید خودم کتاب را کیلویی 3500 خریدم بعد گفتم برای بازیافت 2500 می خواهم.اصلا حساب کتابی نیست.باشد،گفتیم چند؟47.راستی اقای سپید قضیه این عکس ها چی هست؟نمایشگاه هست،یکی از اهالی همین شهر،که اینطور من همیشه به دنبال معنا گشته ام در اینجا،ولی حالا ،چیزی،نمی بینم،یعنی مفهوم چیست؟این عکس ها بینش ان شخص هست،نگاه او،اصلا نیاز به معنی خاصی نیست،باید خودتان از وجودتان ارتباط بگیرید.من این عکس را دوست دارم،اره من هم خواستم بگویم،این عکس را دوست دارم.زیبا نیست؟زیبایی این نمایشگاه در این است که کسی نمی داند کار من است،با یکدیگر صحبت می کنیم اما کسی نمی داند که عکس ها کار من هستند،زیباست،زیبا،مثل؟

 

اگر مادرم بفهمد اینطور امده ام بیرون مرا می کشد،حالا می شود نمیریم؟

فعلا مردن را کنار بگذاریم و چندی در یکدیگر گم شویم،اره بهتر است،سلام،سلام،دستانت را...

 

راستی از بیرون صدای پرنده ها می اید و می دانم هرکسی نمی خواهد گوش دهد،این جهان همین طوری که هست،یعنی کامل ترین نسخه این که می توانست باشد و یا هست و خواهد بود و این سخنان.سلام سلامی چون حسی گرم از هستی؟پس فروغ را می شناسی؟بله در حد عکس پروفایل.

 

در شب کوچک من دو بار افسوس،برای ما و تا ما و ما از ما و ما،خود ما.وجودمان.می دانی،بیا گم شویم در هم،برای تو هم جا و فرصت هست،برای همه،هی تو،نگران نباش و بیا.تو هم همین یک شعر را بلدی،نه اینطور نیست...

 

دویدن دارد،بله که دارد،ولی ان کس که دوید برای تو به نظرم،بله بله،خیلی هم دویدن دارد،برابری یعنی همین.نه بیش و نه کم.

 

می دانی احساس نمی کنی زندگی خیلی خشک و بی روح شده،نه جدی؟

_چه بگویم...

احساس نمی کنی به یک لطفات مردانه نیاز داشته باشی؟

_کی هست حالا؟

این عکسش هست،می شناسی،اما صورتش را نشان نمی دهم،اتاقش را نگاه کن،فردی مرکوری را دوست دارد،اتاقش شبیه به هیپی ها می ماند،عکس مادر و بچه،عکس گیتار،رنگ ابی روشن نرم،شال بنفش،بله بله واقعا اگر انعکاس اتاق از وجود اوست،پس زیباست.

 

مثل تو،سراپا خودت.

____________________________________________________

 

چند انعکاس:

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۱۴
... ...

روایت

نظرات  (۵)

۱۴ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۲۶ 𝓝𝓪𝓻𝓬𝓸𝓽𝓲𝓬 ..

هنوزم هم متن و هم تصاویر نامفهومن برام .....:/

پاسخ:
متوجه می شوی
۱۴ اسفند ۰۱ ، ۱۲:۵۰ 𝒏𝒈𝒓 𝒂𝒂

خطاب به دومین برداشت، رو به چهره تقلب:

هنوز هم همه چیز زیبا و زندگی شگفت انگیز است

پس،

پاسخ:
امتداد
۱۷ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۵۱ 𝓝𝓪𝓻𝓬𝓸𝓽𝓲𝓬 ..

امیدوارم...

پاسخ:
متوجه هستی

مقنعه بنفش!!! من هم مهدکودک که بودم یکی داشتم.

پاسخ:
بله فراموش نمی کنم،هستی مطلق.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی