ارام بگیر.می بینم.
می خندی.یک اثیری ادامه یافته ای.روی هوا.چه چیزی خنده دار است؟من فکر می کنم می توانم تو را نگه دارد؟می توانم مرا بالا ببرد؟نه.تکان میخورم.بردار.این تمام نشده.بخندم،نه؟.یک برق زدن تمام هم نه.اهنگ خواندن با سرعت،اکورد ها را نمی شناسم.تمام هم نمی شود.ارام هم شده.بیا.بیا.نگاهم نکن.اما بشکنم.بشکن و تمام.این اول چند رفتن است.فقط وقت می بازم.نمی خندم.این اثیری،تازهست.می توانی.من را می شود بخواهی.باید تمام شود.بمان.ارام.اینجا تمامش می کنی.می زنی به چاک.گورم را گم می کنم.همین نیست.کلمه هایم شکسته.خودم که حرفش را نزن.باور می کنم که می روم.رفته ام.رفته.ارام نگیر.نمی بینی.می بینم.تمامش می کنم.همین حالا در همین نشستن.می گویم با من بیا قدم بزن.چند دقیقه.چیزی نمی گویم.می گویم.حرف ها را می شکنم.می نویسم همهش را می خواهم نشان خودت بدهم.می شود.باید بخوانی تا بشناسی خواندنم به دیدن من می ارزد و نه ارزشش.ندارم، چیزی ندارد.چیزی هست. ندارد.باوری هست.چیزی دارد.در کار هست.من به همان اندازه ناتوان که دیگری هست.فقط نمی دانم.فرق دارد.فرق ندارد.این جنس باختنم چیز دیگری است.بیا. تمامم کن.نمی توانی مرا ببینی.می شود.خندیدن"