.

۱۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روایت» ثبت شده است

این جیب

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۴۸
... ...

کلاغی هست

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۴:۵۱
... ...

حالا که نگاه می کنم اسمان تکراری نیست.

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۰۵
... ...

یک بازه مشخص کن. یک عدد. یک نموداری. محوری. فقط مشخص کن. تا چند من؟ چند تا من؟ زر برای نزدن بود.

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۳۸
... ...

بالشتی که دارم زرشکی‌ست.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۲۶
... ...

دیگر شاید فکر هایم را نگه ندارم.الکی‌ست. اینطور نیست. نمی دانم.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۲۳:۰۱
... ...

در همین اطراف تمام می شوم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۳ ، ۱۰:۳۴
... ...

این یک داستان است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۲۵
... ...

تو گفتی.اینجا را می شود ساخت.من نمی خواهم.انتخاب من خرابه است.خرابه.خرابه.من می خواهم که بمیرم.به این مردن.به این خرابه.تو گفتی.تو گفتی.می خواهم خراب شوم.جایی دیگر مرا پنهان کن.اشکار تر از همیشه.جایی میان دست های خشک شده.میان این درخت.میان این تن.چقدر انسان!چقدر انسان!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۱۲
... ...

حالا دنیا تمام شد.خراب شد.منفجر شد یا هرچیزی.تو هنوز به یک اهنگ گوش می دهی.جایی ان را  می خوانی.دور تر از همیشه.بوسه های زمینی کنار ایات.یک تاریکی در عمق خرابه ها.در من.بگو.بگو چرا.چرا چی؟برای همیشه می روی.کنار.از کنار رد می شوی.بدون گفتن حداحافظی.این یک داستان است.جایی تمام می شود.همیشه همین است.لطفا مرا شکار کن.سمت من بیا.می دانم که می خواهی.اینجا بیشه است،حس هایی مانده از کودکی.با صدای خوابی ارام.چیزی در دست.نزدیک به مشت های گره خورده به هم.بازی روی زمین.بوسه های زمینی.اینجا من هستم.بگو خداحفظ.دیر شده.می روم.یک ملودی اشنا همیشه می ماند.اگر اشنا نباشد چطور؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۱۲:۱۰
... ...