.

آخرین مطالب

اغوش کلمه ای.

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۴۰۲، ۰۲:۴۲ ب.ظ

سلام از رادیو چشم ها با تو سخن میگویم. اخیرا هوا کمی خفه و بنفش است. ننویس. اصلا بیا و نخوان. بیا و بریز دور‌. حتی نگاه نکن. حالا انگار فرقی هم می‌کند. چیزی بیش از یک تکرار نیست. ننویس. انگار فرقی می‌کند. گلدانم را کنار خودم خواهم گذاشت و دوست داشتن دریا را ادامه خواهم داد. دست ها است که با بی رنگی و بی بنفشی تمام موهایم را کشیده و سپس می‌بافد. می‌بافد. می‌بافد. موهای خودم را به موهای خودم وصل میدهی؟ خودم را به خودم پس میدهی؟ مدام و مدام پس میدهی.

سرسپرده ام به اتفاقی که نمی‌افتد اما تو که سر در دریا داری، دریا را به درک برسان. به او نگاه کن که صدایش ساحل گلویش را قدم میگذارد و کلام همراه با شن قلبش به بیرون موج میزند و امواج دیوانه اش هجوم نوازش را بر خزه هایت اجرا میکنند. در کدام کوچه راه شیری امواج را تو عقب نمی‌راندی؟ جایی در زمانی و در مکانی نامم را از زندان نسیانت بر بال پروانگان رها ساز. بنویس. ننویس. من نیستم. هیچ نیستم حتی یا زوال. چیزی نخواهد شد. صخره همان صخره ایست که در صورت میزند.سلام می توانی مرا داشته باشی. ادرس بده خودم را بفرستم.پیشتاز البته نه، معمولی.سلام.می توانی مرا داشته باشی.من تمام.تعریفی نیست. می‌ارزد همین نمی ارزد. چی زر می زنم!

۰۲/۱۱/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی