.

برگ نرم،لب خشک.

شنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۱، ۰۶:۰۵ ب.ظ

جدی به جد ها می گویم که جدا جدا لب های او واقعا خشکیده بود،خشکیده ی خشکیده.

لب های من خشک است.خشکیده و خشکیده.جدی می گویم.لب های او خشکیده بود..

به کجا؟به چی؟از چی؟از کجا و باز چند علامت سوال به انتخاب خودت.خوبه؟

می خواهم بنویسم رو به تجزیه و زوال حس عجیب تلخ سیگار که لب نمی زنم و بیزار از قرن دخانیات بودن،مثل همین داستان می شود که نام کسی را فراموش کنی و همیشه گفتی می شناسمش.ولی باشد.می دانی من شاعری معروف هستم یا حداقل بودم و می توانستم باشم اصلا.قبول داری.یادت هست؟باشد که باشد.

نوشته های او سراسر میعاد بود و در شک نداشتن به نرمی برگ های خیس همه قصه می بافتند تا شاید شکایتی از جانب باد یا حتی باران نشنویم.چرا بارارن؟چون رو به کشتن خود فرو می ریزد؟چرا باد که جهتی به دوش می کشد یا نه؟قرار مرگی با واژگان تازه و قشنگ و آهنگین را چگونه خواهم فروخت به اهنگ های غربی؟

احترام؟در سینمای سست عنصر؟موسیقی می دانی اهنگ هایی که گوش می دادی؟ارضای وحیانی؟یا دعای طراران؟برای بودن که همیشه کافی می زد از دور یا حداقل با لبخندی که اندیشه پشتش بود برای ابادی ظاهری رو به زوال.برای دختری که فکر می کرد دیده است خوابیده روی سنگفرش های زیر درختان بلند شهر.ساز که بلد نبود تا حداقل شروع کند به سازش.چی؟ساز تو چی بود؟فردا مبانی داری؟اها انتگرال قراره...؟راستی دوست من خوشحال هستم که هستی،بی صبرانه منتظر بودم.واقعا می خواستم تو را ببینم؟موفق شدی؟می خواستم تو را ببینم،چه خوب،حالا اینجا هستم.از چی؟هوا چقدر محشر است خدایا!واقعا عالیه انگار هیچ زنی گریه نمی کند یا پوسته ای از ان باقی نمی ماند.ادبیات؟نه خیر ما زیاد احل خواند نیستیم اصلا با ه!ما؟شما کی هستید؟هرچی جز خطاب شدن المثنی!.راستش را بخواهی کاش موسیقی بلد بودم و اهنگی می ساختم می گفتم هی این برای تو هست و از این کار های قشنگ قشنگ.یا نمی دانم شاعری نقاشی چیزی بودم باز هم برای تو می کشیدم یا می نوشتم یا حداقل به تو تقدیم می کردم یا از وجود خودم که ان جا اسوده نگاهت می کردم.نزدیک درخت؟نزدیک درخت بودی؟من می دانم کنار ان درخت بودی،درخت شهر تپه ها،اره ان جا انجا.مو هذی من بلند بود تقریبا ولی تو را خوب به یاد می اورم،منظور من این است که به خوابی هدرت ندادم.تپه به تپه قسم که من مردم.مردی؟اخر چطر می شود یک زن باشی؟باید خاک بخوری.میگیری چی میگم؟منظور من این است که دختری مادرم بودم و حالا مادر بچها شدم.من مردم جدی می گویم!ولی هنوز عکس می گیری پس می دانم که نه فعلا نمردی.تازه می دانم که فیلم هم می خواهی بسازی،جالب هست نه؟اون من نبودم اون..،گوشت با منه زینب؟

اصلا انگار اینجا نیستی شازده؟راستی کجایی،جدی،کجا هستی؟.حلما و حنانه بلند شین بیایید اینجا وقتش رسیده که بزرگ شین.چی میگی؟حلما و حنانه کی بودند؟نه فراموش کردم که هنرمندان زیادی را نمی شود پیدا کرد که هنرمند باشند.باز شروع کردی به کلیشه سرایی.دقت کردی هر چیزی که می نویسی،هر چیزی که می خوای بگی را من می دانم همه را حفظ هستم،بعد از یک مدت دیگر هیچ چیزی برای گفتن نداری.همیشه مشغول بازی با کلماتی و تکرار به تکرار تکرار می کنی تازه به این چیز ها می گویی دغدغه؟اصلا با ق که چی؟از تو متنفرم،با نهایت تمام ت های موجود.ساکت شو اصلا خواستم چیز دیگر بگویم و الان اصلا نمی دانم کجایی؟.زینب لطفا یه خودکار قرمز برام بیار.راستی کجایی شازده؟.شازده کی هست؟شازده را نمی شناسی؟بابا تو دیگه کی هستی؟من،من که بابات هستم نمی دانم،چی به چی شد اصلا همه ساکت ساکت ساکت.!چه ربطی داشت،عکس های سیاه و سفید اصلا ربطی به افسردگی نداره،چرندِ تمام هست این نظر!!.

می زنم بیرون.هوا را داشته باش خدا.اهنی از لودویکو که اگر شانس با ما یار باشد درست نوشته باشم،ما؟تو خو تنهایی.چه سطحی نگری توس.برگ های زیتون برای تو،نخل برای  تو،خاک برای تو،برگ ها از دم برای تو.تپه ها هم برای ما.راستش اصلا مهم نیست که شازده را بشناسی یا نه،من که می شناسم چی شده حالا،چی اصلا،خیلی هم چیز شده که نگو.شازده من هستم دیگه.اووو من را که می شناسی فراموش می کنم.گفتم که،دیگر میلی به دیدنت ندارم یا شنیدت یا چیز های دیگر.مثل یک عکس می مانی که میلی هم نیست دیدنش.صدای پچ پچ را که داری،درمورد تو صحبت می کنند،می دانی؟ تو باعث ویرانی هستی،تو باعث قلب های خسته،درد دست چپ و هوف کشیدن زنان و مردان بالغی،من می دانم که تو ای هیچ!.....

_چیزی گفتی؟

نه،با خودم بودم

_هیچ،برایت هیچ ارزو می کنم.

رو به شدن؟

_چرا تو را دوست دارم؟

ما هستم،ما.

برای شما  "من"  ارزو نمی کنم،هرگز!

        تو

 

 

 

نقطه را باد برد به سمت تپه ها.

نقطه روی تپه کنار درخت تو.

.

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۹/۱۹
... ...

روایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی