درختان بنفش
نه راستش دیگر ندارم.نمی خواهی؟می خواستم اما قبل از من یکی زود تر ان را سفارش داد،اشکال ندارد بزرگ می شویم و خاطره می شود.می خواهم نشود،هم بزرگ هم خاطره! دخانیات؟گند بزنند به لوازم ارایشی اشغالی که بزنی به چهره!.این سرزمین دوچرخه ساز برای پسران را هم پیش خودت نگه دار و هنگام اتو کشیدن خودت کتاب ها را بخار کن.اصلا یعنی چه؟ته کجا می خواهی با تکبر دو برابر پسر تازه به بلوغ رسیده پیش بروی!ها؟_بیهوده عشق،بیهوده دل،بیهوده این جست و جو_ دهه ۳۰ یا اواخر ۴۰،درست؟اره معلوم بود از سبکش،ارمنی بلوز؟کجا بودیم؟خیابان اول از راست؟ یا اخرین خیابان رو به گلزار؟
راستش را بخواهی باید ادمش باشد تا شروع کنیم به بنفش کردن چوب های فرو رفته در صحرا یا حداقل متر کردن خیابان ها با هم،می دانی دیگر دضعیت را،خفه!وضعیت و شرایط و استعداد و تلاش این حرف های یک مشت با م اضاف ادمیزاد بازنده و بی شرم و بی حیاست همه ی این داستان ها هم زیر سر رجاله هاست،دین انسانیت؟کدام دین کدام انسانیت؟رنج یکی ست نگران نباش،برابر است.نوسته شده بود که قرار است خیابان را متر کند،جالب بود،چرا ما نه؟
گندیده از دم در مردابی روی سنگ های کوچک لجنی؟
دیگر شاد باشیم،همین.
حداقل می توانیم خیابان ها را متر کنیم یا درختانی را بنفش،بعد با هم برویم بستنی بخوریم،شکلاتی و زعفرانی با هم همراه با پسته ای،بعد آغوشی را به نیت موسیقی بی کلامی و نزدیکی به خداوندی که فراموش کردیم در لطافت دستانمان هم جا می شود و می توان ان را دید،برپا کنیم.در نهایت به ارامشی که میان تو و من،ما،دو دختر بدون داشتن دخانیات در غلاف برای خودمان به سرشاری زندگی می میرم.
نقطه با یک بوسه ی مادربزرگ.
چطوری؟ خوبی؟ آدرس گفتینوتو بده