.

کلمات کلیدی

چاره ای جز ما نمانده.

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۵۲ ب.ظ

چند بار شنیدم.شنیدم.گوش دادم به تو.اما نه برای یافتن چیزی جدید.گوش دادم.گوش دادم.همیشه گوش می دهم.اصلا بهترین شنونده جهان در این لحظه من هستم.گوش دادم. برای پیدا کردن چیز های جدید نه.برای خواندت.برای دیدنت.نه مثل واژه ها.نه کلمه به کلمه.نه.من به تو گوش دادم.همان شکلی که می شود.گوش دادم برای وجود.خیلی شنیدم. شروع به شنیدن تو با دیداری دیگر.گوش های متمادی به هستی برای تو.دستی کنار گذاشته شده برای تو و قدم زدن روی زمین.شنیدم.شنیدم.سلامی خسته؟نه.تو.برای تو.به تو. خسته هستم.خسته هستم ولی زنده،زنده هستم ولی خسته.خسته ولی زنده،زنده ولی خسته.خسته و زنده.

شنیدم.برای همیشه به بودنت.کدام شناخت منتظر تو خواهد ماند؟کدام ادامه؟.از خدای اخرین سجاده هم بیشتر گوش دادم.مثل اخرین باغچه.گوش دادم به تو.برای بودن به یک عظیمت.گوش دادم.شنیدم به تو.شنیدم که شب می ماند و کوتاه ترین مو های زمینی هم موج ها دارند برای گفتن.نه!غرق شدنی در کار نیست.شنیدم.گوش دادن به تو در لحظه ترین زمان های دنیا هم تابشی دیگر است.همانگونه که باید باشد.جهانی دیگر به تو و فضایی که برایت سنگینی نمی کند روی چشمانی شنوا ادامه خواهد یافت.ادامه ی ادامه.اخرین ادامه.اخرین پنجره ی خاکی و بدنی خسته از خواب منیتی سوخته.اخرین دست تنها روی زمین،مثل اخرین دختر مدرسه می مانی.اخرین ترین جنگاور مهربان،اخرین نفر.اخرین خداحافظی.

اینجا شنیدنی بنفش تابید.به تو؟.محض رضای خدا خودت را دست کم نگیر!.شنیدم.شنیدم برای تو،زیرا وجود داشتی.می دانستم هستی.می دانستم.اولین یقین حقیقت که تابشی در بر دارد روی شنیدت جوانه زد.شنیدم.شنیدم.تصورت را شنیدم با خانه های خراب و جیغ های زمینی.عمق خون در شلیک های تازه و خواب هایی که بیدارند و تقلایی خداگونه برای فهمیدن،کدام فهمیدن.دیر شد!دیر!.شنیدمت.شنیدمت حتی وقتی شروع کردی به دویدن.اجبارت.اجبارت.اجبار فراموش کردنت.اجبار محو شدنی که اجر می شود.شنیدم.می خواهم بگویم تو را شنیدم.تو چطور؟مرا لمس کردی؟

همه جا به خلسه ی بزرگ زمان می شکند و تمام کیسه های روایاتی سنگین تو را می کِشند.تمام دویدن های زمینی و امید های خیس که تو را  تکان می دهند.یک بار این سوال را از خودم پرسیدم:نرگس تو چه کسی هستی؟اغوشی که گویا فراموش شد؟یا دیگر باز نخواهد گشت؟.اغوشی برای بودنت که میان حرف هایت جانی دوباره می گرفت.اغوشی که می دانستی وجود دارد و خودت پاسخ ان خواهی شد.من فردای جنگ شده ام.زنده ام ولی خسته ام.خسته ام ولی زنده ام.تمام وجود من روی زمانی دیگر هم اگر بتاپد باز به خستگی تمام شده.خسته.من خسته ام.خسته.می دانی خسته ام.

هنوز راه می روم.هنوز راه می روم.می دانم.می دانم.نقطه ای را دیده ام.نقطه ای دیگر.نقطه ای برای شدن.خسته ام.ولی می دانم که راه رفتن ما همیشه برایمان باقی خواهند ماند.گوش دادم.به تو گوش دادم نه برای یافتن ان چه هستی.نه!برای تو.به تو گوش دادم.برای کامل کردن یقینم.یقین به تو که می دانم وجود داری.یقین به تو که می دانم.با تمام وجود می دانم،می دانم که خسته بودنت هم باید وجود داشته باشد.زیرا تو خدایی دیگر هستی.خدایی دیگر. دستی دیگر.اغوشی دیگر که برای خودت هم تازگی دارد.تو وجود داری و بخشی از جهانی شده ای که سراپا از خودت سرچشمه گرفته.تو و تو.نفس کشیدنت میراث زمین است که برای ادامه ای دیگر باید پذیرفت.بله.خستگی تو را باید پذیرفت.مثل یک اشک،باید بودنت را دید.شدنت که روی دستانت کشیده می شود.

حالا دوری چشمان را بد می سوزاند.می دانم.یعنی می دانی.تو می دانی.من که حرفی برای گفتن ندارم.امده ام برای فریاد زدن.برای شنیدن.برای شنیدن.شنیدم.گوش دادم. دور از هر کلمه که می شد انتخاب کرد و هر شعری که توانی برای سرودن بود یا حفظ کردن.شنیدمت.شنیدمت.همیشه خواهم شنید.نمی خواهم بنویسم.یعنی نمی توانم.شاید نمی خواهم.باور کن.نمی دانم.یعنی نمی توانم بنویسم.هرچه هم بنویسم.هر چه واژه برای قرض کردن وجود داشته باشد هم.به قول خودت کاش می شد میزان ارزشمندی را با کلمات بیان کرد و دوباره نقل کنیم از اسمانی نقره ای که می گفت کاش را باید خورد.اخر دوست ما خیلی شکمو بود.حالا شاید بخندی و بزنی زیر گریه با صدای بلند زیرا خودت را دیده ای.خیلی وقت است.فقط تو هم باید شنیده می شدی.شنیدن.شنیدن.

هنوز دوست دارم بنویسم،نمی توانم.ولی دوست دارم شنیدن الانت را به یاد بسپارم.گوش کن.دست روی سینه"ت بگذار و خوب حسش کن.با تمام وجود.بشنو.بشنو.بشنو که شنیدن دارد.حالا یک دست برای تو وحود دارد.همیشه ی همیشه.و کیهانی که می تپد.همه چیز به مستی زمان رنگ می گیرد و گاه به خود می بازد.بیشتر از این نمی نویسم.برای من کافی"ست.چیزی ندارم.هیچ.همین هم خیزشی بود برای وجود داشتنت.خوب نیست.ولی خب،وجود تو که خوب تابیده دختر مشعوف!

 

 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲/۰۴/۱۹
... ...

روایت

نظرات  (۳)

۲۰ تیر ۰۲ ، ۱۷:۲۳ یاسمن گلی :)

چقدر زیبا بود . 

"گوش دادم ، برای پیدا کردن چیز های جدید نه ، برای خواندنت:)

پاسخ:
بله.خواندن زیباست،شنوا بودم هم.
۲۰ تیر ۰۲ ، ۱۹:۰۵ نرگسِ خالی!

.

۲۱ تیر ۰۲ ، ۱۳:۴۳ ویلی ونکای خسته

به این فکر میکنم که این متن در قالب کلمات زندانی شده، شاید بهتره بارها و بارها با صدای بلند بخونیش تا ازاد بشه...

...

خیلی ممنون بخاطر اون پیام قشنگی که قبل کنکور بهم دادید، خیلی دیر دیدمش متاسفانه چون کلا بیان نمیام. ولی برام به شدت باارزشه💜

و اینکه عکس‌هاتون!!! من همیشه عکس‌های چنلتون رو میبینم و واقعا یه سریاشون رو خیلی دوست دارم اما نمیدونستم با شیر کردنشون مشکلی داری یا نه. اگه نداری لطفا بهم بگو باشه؟

پاسخ:
عکس ها...
مشکلی نیست،دلفین!
تکان دادن دست"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی