پنجشنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ
یک روز توی رویا دیدم که نزدیکت شدم برادر.بعد دیدم که نزدیک شدم برادر.گفتم که این حتما اخرش هست دیگر.اما وقتی نزدیکت شدم نبودی.نرفتی ها.من نبود.من هنوز در رویا می بینم.من کسی را می بینم که اسمش را تو گذاشته ام..اوممم اره برادر.اومم اره برادر.زمان زده و دختر من.چند می گیری بی پدر همین جا بشکنی منو.
اما اینطور که ادم سمت رویا نمی رود.حتما خواب بوده.حتما هم که نه.شاید همیشه ادم عق می زند خودش خبر ندارد. به هر حال نزدیکت شدم اینبار.نرفتی.ها ها! این حتما اخرش بوده! بله.انقدر در اغوشت ماندم که فهمیدم هستم.تو بودی.من هم بود.ما هستیم.کدام رویا برادر؟کدام رویا زید من؟ما بودیم.سلام.شب بخیر.
۰۳/۰۶/۲۲