.

پیدا

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۰۵ ب.ظ

وقتی تو هم سن من شدی هیچ اتفاق خاصی قرار نیست افتاده باشه.جدی جدی اگر چشم هایم را ببندم..یعنی اگر بتوانم چشمامو ببندم فردا صبح..میام؟نمی دونم.اهنگ که اینطور بود و از تو حرف می زد با قرمز.حالا بنفش یا سراپا خاکستری هم اره.ولی من خواستم گم شوم.همین.می خواهم گم شوم.ساده و گریه وار خنده ای پشتش.انگار نمی شود.ولی این همه اهنگ هست که می توانم مهمانت کنم.بعد که چی.خودم هم می توانم بخوانم و بخندیم و گریه کنیم.چی می نویسی؟می شود نگاه کنی.تموم شد؟

توی روی تو نگاه می کنم می گویم سلام.من که اره تو چطور؟بعد یادم می اید.من کسی دیگر بودم.ان که زیر درخت گم می شد.در باغ خوابی مخملی و بوسه های عسلی. اره نگو دیره و نگو زوده.دیدی.اهنگ برای نوشتن زیاد هست.از تو.به تو.برای تکراری خودی.ولی جدی.تو مرا داری؟چند چند؟.اگر می شد بیشتر نوشت حتما اشاره می کردم.به روز های سرد بستن دست.کدام تمامیت کدام تن. بگذار قدم زده باشیم.اما چرا کسی جرعت اغوش به دوش نکشید. نگاهت کردم. تا دلت بخواهد ولی من دور تر از حرف های افتاده در این صفحه هستم.من دور تر از یک شیرکاکائو با مارکی ناشناخته هستم.من به پارک های ایستگاه های شهر های بلند هم گم می شوم.کلا ادم کوچکی هستم پریچهر.خودت که بد تر از من می دانی.پیدا.

 

موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۲/۰۹/۰۲
... ...

روایت

نظرات  (۱)

بد به دلت راه نده پریچهر

بزرگ میشی از یاد کاج هم می بری

مستی با شیرکاکائو یا بنفش دستهای منجمد رو

پاسخ:
به خودت نگیر شازده 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی