.

مرتب نباید.

پنجشنبه, ۹ آذر ۱۴۰۲، ۰۱:۳۳ ق.ظ

منتظر بودم.نمی دانم چرا سردم بود.تاریک تر که شد گفتم بروم بشینم زیر نور.ولی سرما ول کن نبود.می دانستم نمی توانم بروم.ولی گفتم کمی اهنگ بخوانم با خودم شاید بهتر شد.بهتر که نشد ولی بهتر شد.حالا هوا سرد تر است و من فقط می خواستم بنویسم که عرق کردی از سرما شازده.هنوز که هنوز است ان جا می نشینم و فکر می کنم که می شد.خیلی می شد.ان طرف ها هم می شد.ولی تکلیف من با خودم بازی می کرد.بعد می خندم و گریه می اندازم روی تخت.هوا سرد بود و کیمیا سردی را کلمه کلمه دور زمین چرخاند که بگوید:                                                                                                                                                                                                        به تمام رد شدن‌ها می‌خندم..‌
ولی خب تو راه بیشتری برای رفتن داری، من بهتره ناامید نشم
ولی تو نباید ناامید شی.

با تو هستم شازده! دیگر زر نزن و دریاب.

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۲/۰۹/۰۹
... ...

روایت

نظرات  (۹)

این‌ها رو من اگه بودم، شعر می‌گفتم نه روایت. اما خب. هنرمند اگه تعاریف و اصول مرسوم رو عوض نکنه، هنرمند کوتوله‌ایه. و تو از هنر هم قدبلندتری👸

پاسخ:
دست روی سینه به نشانه احترام"

رفتن یا نرفتن؟ مسئله اینست

تکلیف تو انگار روشنه. می‌خوای بری و دریافتی این رو. پس چرا نمیری شازده هملت؟!

پاسخ:
خودت را دیده ای نه من.
نشستن کنار درخت زیتون"

یه چیزی رو از اولین کامنتم فهمیدم. من به تعریف خودم گفتم مرسوم. کی گفته تعریف من، مرسومه؟🤦 مرا ببخشید

پاسخ:
زر نزن شازده
ببخشید یعنی چه!
تو خود،وجودی. 

اگه عکس فروغ، بکگراند گوشیم رو به‌طور فاشیستی تصاحب نکرده‌بود، عکس بالا رو میذاشتم پس‌زمینه‌ی گوشیم. صادقانه؛ بدون تعارفات مرسوم تهوع‌آور و دروغ ایرانی(خداروشکر می‌تونم از چسبوندن صفت مرسوم به این قضیه دفاع کنم😃)

می‌تونی پیشنهاد بدی که به‌‌جز پس زمینه‌ی صفحه اصلی گوشی، کجا مناسب آراسته‌شدن‌ به این عکس زیباست. منتظر پیشنهاداتت می‌مونم👋

پاسخ:
حالا که خورشید سرد شد و برکت از زمین ها رفت بیا بگویم کجا از این انعکاس استفاده کنی..
فکر کنم گوشه کنار گالری‌ت یا نوشتنی در وبلاگت و چسباندن‌ش پس‌ش. 

بشین کنار درخت زیتون و با خودت بخون یه‌دل میگه برم برم/یه‌دل میگه نرم نرم/ طاقت نداره‌ دلم‌ دلم و...

پاسخ:
اره می خواندم.نه، زمزمه می کردم، ملودی را. 

گوشه کنار گالری کجاست؟😆 حالا هرجا باشه، حس می‌کنم حق مطلب رو ادا نمی‌کنه. پس برم برای پیشنهاد دوم، نوشته‌ی خوبی پیدا کنم.

پاسخ:
من چاپشان می کنم.البوم یا zine درست می کنم. 

فقط چون ماتحت گشادی دارم، معلوم نیست کی این پست موعود منتشر بشه.

پاسخ:
درکل، 
اجرکم عند الله 

من اهل چاپ کردن عکس نیستم. همه‌ی عکس‌های محبوبم رو می‌ریزم روی لپ‌تاپ

پاسخ:
و من الله توفیق 

مرگ بر منافقین و کفار✊

پاسخ:
زیبای انقلابی
لبخند" 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی