.

آخرین مطالب

چرا خاموش می کنی؟

شنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۱۶ ب.ظ

انگار تکرار یاد نگرفتی. رسیدم به اما.چیزی نمی گویم. تمام شد.باید کمی نفس بکشم تا خوابم برود. می فهمی شازده؟ نه متوجه نیستی. اشکال ندارد. من اشکال روی دوش کشیدم. مادرم همیشه می گوید عرضه داشته باش. گفتم می ترسم. خسته نشدی بچه خوشکل؟

گفتم بلند شو دیگر زنی شدی برای‌ خودت. نگاهم نکردی و باز گفتم بلند شو. بعد شروع کردم به خواندن. هرچه ملودی خوب بود پیاده کردم. عرق کردم. عرق کردم. تو هم عرق کردی.عرق‌ت را هم دوست داشتم خنگول. بلند شو. ولی کسی که باید بلند می شد می دانی که من بودم. اشتباه کردم. اشتباه بودم. حالا اشتباه که نه. اصلا واژه ها باید دوباره تعریف شوند.تعریف می کنم. خودم برای خودم.

حالا می خواستم بگویم اره. تو هم اره. بعد که می دیدم خنده‌ت می گرفت به ان چه بود، زمان تو بودی می خواستم یک موسیقی بیشتر باشم. شد؟ یادت نیست نه؟من که ماهی بودن را گردن خودم انداختم و آنقدر لاغر شدم که باد مرا برد سمت تپه ها.

حالا تمام‌ش می کنم. زیاد زر نمی زنم. بس. وقت خداحافظی کردن. باید بروم.می روم می خوابم. الکی می گویم فقط چشم های‌م را می بندم.من مه علیه خودم ایستادم. تو باش. تو خوب باشی یا نه به درک اصلا. حال ‌تو به من ربطی ندارد. ولی نمی ارزد. دوباره اخر همه چیز برای‌ت می گویم. نمی ارزد به بستن.نمی ارزد به نرفتن و رفتن و ارایش و مردن و دیگری بودن. نمی ارزد. ارزش‌ش را ندارد تو نباشی.تنها ارزشی که بسازی می دانی چیست دیگر ها؟ اره خودت شازده. 

۰۲/۰۹/۱۸

نظرات  (۲)

۱۹ آذر ۰۲ ، ۰۱:۰۷ دَریا ،،،

می‌خواستم یک موسیقی بیشتر باشم...

 

پاسخ:

یک موسیقی بیشتر باش

پاسخ:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی