.

no surprises

يكشنبه, ۱۹ آذر ۱۴۰۲، ۰۱:۳۴ ب.ظ

حتی یکی دو ارگاسم هم جواب نمی دهد.تاریک شده بود.خوابم می امد. یکی دو سایه اینجا خواب‌شان گرفته.حالا وقت بستن چشم بود.بستن چشم. بستن چشم و بستن چشم.بستن چشم.بستم.بستم.تو هم ببند من که ضعیف‌م. 

ببخشید اگر هستم. ببخشید اگر گفتم.ببخشید،ساعت داری؟می شود بنویسم برای‌ت و گوش دهی و گوش دهی.الان واقعا دوست دارم صدایم کنی. داد بزن.من که داد زدم دیدم کسی که راهنما زده بود می خواست بپیچد.حالا اگر می شود چند تا عکس نشانم بده.حالا اگر هستی، فکر کنم باید فراموش کنم کی قلبم خالی می شود. من به زیرش فکر کردم،همان لحظه که زیرش خالی می شود.از همان ها. به خوبی باشد چشم‌م را هم می بندم یا باز نگه می دارم. اصلا نمی دانم. نمی دانم. بیخیال، امدم بگویم سلام. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۱۹
... ...

روایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی