.

میگذره شازده‌ی مادردوست!

جمعه, ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۴۷ ب.ظ

بدنم رفته.خدا چیکار داره.بد کسی را نمی خواهد. نوشتن ندارم. می خواهم بخوابم.چی بشنوم چی ببینم. من رفته ی روزگار بودم؟ دستش را گرفتمم. دست به دست در دست. نشسته. راستی مهمه خب.ببین اونجوری که تو فکر می‌کنی، من فکر نمی‌کنم. یعنی دلم نمیخواد توی این فازها باشم، ولی از دوستی با تو بدم نمیاد که. وقتی یه سری علایق مشترک داریم خب..امیدوارم درست فهمیده باشم و تونسته باشم درست بگم حرفمو.گفته بودم که نوشته هات برای من مبهمه،هیچ توضیحی هم نمیدی خب، آدم هر برداشتی می‌کنه.نمیدانم دیگه.مهم نیست در کل ولی دوست داشتم بخوانیم.همانطور دوست داشتم ببینم.ساده‌ست.یک نفر از یک نفر خوش‌ش می اید.حالا نوشته های‌ش را به اشتراک می گذارد با او.قضیه همین به اشتراک گذاشتن است.برایم مهم هستند. اصلا نه. مهم هم نه. شاید سنگین بودند برای من.قطعا.تابیده می شود. به هر شکل.همین است. نشان دادن تابیدن به تو. مهم همین است. وگرنه  الکی نگفته :دنبال معنی باشی همه چیز را از دست دادی.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۲۴
... ...

روایت

نظرات  (۲)

مهم هم هست، خیلی مهمه

پاسخ:

.

پاسخ:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی