در شعر چه می شود؟
یک روز انقدر قدم زدم که انگشتم شکست.لرزه افتاد روی تنم.باز هم قدم زدم.خیلی قدم زدم.همه چیز را دیدم.انگار دنیا را قدم زدم.خودم را پیدا می کردم و گم.حالا هم قدم می زنم ولی به خواب.به تخت تکرار می شوم.می روم که بگویم.یک دفتر پر از نقاشی های نامعلوم دارم.همه چیز پنهان است.نگاهم را پرت می دهم.جنگی برای جنگیدن تمام می شود.نگاهی برای دیدنت،شروع.تو بگو.اینبار تو بگو. پوشیدن شلوار پارچه نشانه ی چیست؟پیراهن گشاد مادربزرگی؟نشانه ی این است که هوا امروز خوب است.پس بیایم و از سینما زر بزنم؟یا از عکس؟از داستان های ناداستان؟از کدام من؟از تو خوشم می اید بعد می پرسی شما؟می گویم زمین.این قرن را کجا پرت بدهم؟تو بگو.من که اینجا تمامش می کنم.حرف هایم به اندازه ی خودم مبتذل نمی شوند.
یک روز انقدر قدم زدم که فکر هایم گرم شدند.افتاب پیدایش شد و دو عکس مانده تا تمام شدن فیلم.قرن بازپروری دیجیتال؟از راه رسیدن خیابان های گم شده.کوچه های اشتباه.ادم های زیاد.ادم های زیاد.نگاهم را پرت می دهم.می بازم.می بندم.تکرار می کنم.انقدر داد می زنم که تکرار شوم.کسی را تصور می کنم.یک تو.دوباره تو.می گویم اینجا باید کافی باشد.می گویم.سلام من به تو خوشم می شکند.حالا چی؟ملودی اشنا نیست و زمین دور.تکرار به یک دشت.اینجا از تپه ها خبری نیست.خانه ی ما دور تر از همیشه می شود.دور تر از مرگ حواصیل.نزدیک تر از شکستن.زخم های روی دست.اینجا.اینجا.بیا به من گوش کن.برو.می دوم.می روم.این محو شدن برای همه به ساعت وصل است.این یک اهنگ تکراری را چند بار دیگر باید بخوانم؟بگو.بی ظرفیت بودم،بستن می شوم.
یک روز دو می شود و سه!همین است که ارام دنبال یک صدا می بازی.اینجا تپه ای در کار نیست.کجا؟سلام.من از تو برای شدن.تازه یک ملودی اشنا هم دارم.حفظ که نه.از سینه می تابد.اینجا حرف ها گم می شوند.اینجا و اینجا همیشه وجود دارد.اگر چیزی در کار نیست!پس خودت کاری کن!می شنوی؟بساز.خراب کن.خرابش کن!فریاد بود که بارید.خرابش کن!بتاب!بتاب!صدای مرا می شنوی!همه چیز تمام می شود ای سراپا پایان!ای تو!ای هستی تمام!بستم.چشمانم را بستم که ببینم،تکرار ضعیف.حالا این همه من را بخواهم نشانت دهم در شعر چه می شود؟
".. منو به دست من بکش، به نام من گناه کن. اگر من اشتباهتم، همیشه اشتباه کن..".