می گویم شب بخیر
پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۲:۱۱ ق.ظ
حالا خواب تنهاست.باید راحت از اول حرفم را می زدم.باید می گفتم.باید از بلند شدن پیدا می رفتم.مثل حضور و غیاب مدرسه نگاهش می کردم.حاضر.امدم.در را بستم.مدرسه ها تمام می شوند.مدرسه ها خراب می شوند.حالا اینطور ساده می گویم.ساده کردن عبارات جبری.راهنمایی.یاد گرفتم.ساده کردم.دوستت دارم را کجا بنویسم.فکر کنم روی انعکاس.زر زدنم کمکم می کند.حالا خواب تنهاست.دوستت دارم و می گویم شبت بخیر.تپه ها صبور تر از همیشه تو را به یاد می اورند،تو چطور؟حالت زیباست؟تو هم زر بزن.
۰۳/۰۱/۱۶