.

آخرین مطالب

پیراهن برعکس و چشم های بسته.

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۱۹ ب.ظ

حالا پایین می روم.باید بروم جلو تر.حالا بالا رفتم.امدم.نگاه کردم وخیره شدم.چشم هایم را بستم.تمام بودم.چرا تپه ها در خواب محو می شوند؟حالا کنار افتاب می‌نشینم و در شکایت کردن همراهش هستم.نه.نیستم.می دانم که نه.تو انقدر غرق صحبت با چیزی بودی که اصلا فکر نمیکنی و نمیدانی و جواب سلام را هم نمی‌دهی.همین خوب است.خودم را گم می کنم که پیدایم کنی.ولی این قانون پایداری نیست.این نشد.پس باید بگویم نه.تو نمی توانی بتابی.مگر اینکه مرا صدا کنی.صدایم برو.صدایم.

۰۳/۰۱/۱۹

نظرات  (۲)

خورشید برای مهشید🌞

پاسخ:

نیمرو برای شاملو🍳

پاسخ:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی