روز به رویا.
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۲۴ ق.ظ
من ان خواب را هم خاطره دیدم.ان زبان های دیگر را هم.حالا فراموش نمی کنم.رویا ها همه زبان دیگری را دارند.همه چیز عجیب شده.یک عجیب ساده.تکرار می شوند و خاموش.اکورد ها تکراری نیستند.عجیب ساده است و ساده ی عجیب تر.حالا می روم.می روم و می روم.نگاهم کن.پاسخی بده.صدایی بکار دوباره.نگاهم کن.تصویر از یک صدای ساکت برایم مانده.یک صدا در گوشه.از غرور زمین.از افتاب تکرار.حالا نگاه کن.اینجا یا هر زمانی که وقت کم اوردی.نگاهم کن.من فکر می کنم تکرار می روم.خالی و خاطره.واقعا می توانم گم شوم به این هستی تمام؟
۰۳/۰۱/۲۳