.

آخرین مطالب

۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اکاردیکا» ثبت شده است

من مست نبودم یا هرچی.یا سرخوش یا مرده یا ضعیف به تو.کجا.من کجا.من کجا.چرا انقدر سرم داره تکون می خوره؟چرا از جا دراومده؟

۰ نظر ۱۰ مهر ۰۳ ، ۱۲:۲۴
۰ نظر ۲۰ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۲۲

فکر کنم که کافی باشد.یک دیوار از تن جلویش می کارم و تمام!

۰ نظر ۱۳ شهریور ۰۳ ، ۱۲:۳۸

صدایم کن زمان تا از دست بروم

۰ نظر ۰۴ شهریور ۰۳ ، ۱۷:۵۰

شب شده.

۳ نظر ۰۱ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۳۴
۱ نظر ۱۷ مرداد ۰۳ ، ۲۱:۱۹

شب بخیر.

۰ نظر ۱۷ مرداد ۰۳ ، ۲۰:۱۹

اگر که حرفی داشته باشم هم نمی زنم.دیگر تا اینجای خود،همه چیز را ادم می شناسد.مگر چقدر می تواند خودش را به دور زدن ببندد؟بس.یک جایی تمامش می کنی و می گویی بس.بس.می دانی من صدای خودم را هم از دست می دهم.پس نمی خواهم از قدم های رفته صحبت کنم.نمی خواهم به تپه ها ببندم‌ش.نمی خواهم برایت از خانه هم برایت بگویم!این یعنی یک پایان.یک من.

۱ نظر ۱۶ خرداد ۰۳ ، ۱۱:۵۴

میان سه دیدن.احتمالا یک تابلوی قرمز

۱ نظر ۱۰ خرداد ۰۳ ، ۰۴:۱۱