.

آخرین مطالب

بستن.

يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۲:۳۱ ق.ظ

به دنبال پناه نگرد‌.چیزی پیدا نمی‌کنی.الان می‌گویم مطمئن هستم.اما خب الان هم، مثل های چیز های دیگر از دست می‌رود.به هر حال اگر دنبال پناه می‌گردی امیدوارم به خواب برسی.یا حداقل به خواب بروی.فرق این حرف ها با چیز هایی که می‌شنوی در همین بالا اوردن است یا حتی گرفتن بیخ.الان بگو بیخ را چه کسی می گیرد؟!پس چی!فکر کردی باید گازوئیل ریخت تا خشک شود؟ها؟

لعنت.یک چیزی مرده.حالا مهم نیست چی.فقط مرده.می فهمی؟از درخت حرف می زنی؟نه.مرده است.پایان است.چه کار کنم؟گریه کنم راضی می‌ شوم؟گریه کنم این تمام می‌شود یا نه؟لطفا چیزی بگو؟باید بخوابم.می بینی؟به خواب رسیدم.به یک پناه. تنها پناهی‌که است.نه نیست. اما با خواب تمام می شود.با این بستن چشم و جمع شدن.شبیه یک کرم که له می شود.شبیه یک اب که می ریزد،از لیوانی به پارچ و از پارچ به لیوانی دیگر.یعنی چی؟تا کجا حرف هایم ادامه پیدا خواهد کرد؟خواب پناه است؟دنبال پناه نگردی که بهتر است وقتش را با خوابیدن تمام کنی.پس بگویم می‌ترسم.پس بگویم شب بخیر.پس بگویم می‌خواهم بخوابم.می خوابم.می خوابم.عق.

۰۳/۰۴/۳۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی