.

آخرین مطالب

خیس و چرب.

دوشنبه, ۲۲ مرداد ۱۴۰۳، ۰۵:۵۹ ب.ظ

روی تبخیر شدنم.مدام می روم و می‌ایم.یک چیز هایی را باید بالا بیاورم.اما نمی توانم خوابم می اید.روی تخت هم تکان می خورم.نباید تکان خورد.نمی شود.صدای بستن در می اید.صدای خانه دیگر نیست.وای خانه مرده.چه کار کنم؟تو بگو.نمی شود می بینی؟نمی شود.باید صبر کنی.شب تر که شد بیا و همه را بالا بیاور.اما شب تر نمی شد.گوش هایم پر از خواب بود.می رفتم و بر می گشتم.

یک جایی خیره شدم.باید پایم را ببرم.بدنم پر از قند است.نمی شود.باز که ترسیدی.عرق می ریزم و حس می کنم یک تن دیگر روی دستم جولان می دهد.نه.این که طغیان نیست.من نیستم.نیست.بس کن و همین جا چشم هایت را ببند.اما باز تکان می خورم.تکانم می دهد.اب می گندد.بویش می اید.یخچال سوخته.برق می رود.صورتم چرب شده.دست می زنم که چیزی پیدا کنم.دستم هم چرب می شود.پلک هایم خشک شده.به این مرگ که نمی شود گفت مردن.

باز همینجا روی تخت.باز تکان می خورم.نفسم بالا نمی اید.انگشت هایم را لمس می کنم.خشکی کف دستم را حس می کنم.باز بلند می شوم.اینبار می روم پایین.اب می خورم.اب را می ریزیم.از حال می روم.همه چیز تار است.سیاه و بی جان.روی زمینم.بلند نمی شوم.چشم هایم را می بندم.تکان می خورم.این که ترس نیست بتوان نگاهش کرد.این من است که وای...این از دست رفتن بوی گندی می دهد.بوی تندی شاید.نمی دانم.نه.بوی گندیدن پایی که قرار است ببرم است.صورتم جمع شده و چرب.

۰۳/۰۵/۲۲

نظرات  (۱)

قال رسول الله: النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی

پاسخ:
.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی