.

آخرین مطالب

0490

چهارشنبه, ۱۸ مهر ۱۴۰۳، ۱۱:۲۹ ق.ظ

من که نشسته بودم.تازه دست هایم داشت جان می گرفت.اما هنوز نشسته بودم.کنارم خالی.خودم خلوت.این صدای شکسته باز امد برای نشستن.گفتم اینجا جای تموز است.اینجا اما خالی‌ست.اما نه مثل من.نشستی.من...من هنوز در حال واکاوی،اما کدام داستان را اینحا باید ادامه  دهم؟این شاید اخر باشد.اخرین بستگی مطلق،این دستان من چرا از غلاف در رفته اند!

نشسته بودم.اخرین صندلی.شاید.نه..اینطور هم نبود.چرا.حالا فرقی هم نمی کرد.حیاط بود.یک حیاط ممتد،کنار دستم اب‌نبات ژاپنی.نعنا.یک اب با اکیسژن بیشتر.بیا.این برای تو.دندان هایت چقدر دردانه.زردت زرد تن من.این چشم هایت چند بار میراث خدا را از به تخصیص برده؟من چرا تعمیم‌م؟چقدر نزدیک شوم.می ترسم چشم هایم از حدقه در روند.این چشم های بزرگ من.مژه های تنیده و ابرو های کش‌دار من.این من به بستن ایستاده.

هرچقدر هم نزدیک شوم باز مثل خاکسترم.باز محو می شوم.تو از جبر یک رتبه ی خالص.یک عدد دو رقمی.من هم تکرار اشتباه.تو..دیگر حالم به می خورد.بس.بس. نشسته بودم.این دستانت را براورد می زنم.چقدر باید نزدیک شوم؟چقدر از تو همه چیز را به تمام می برد؟دست‌ت از من هم باریک تر.تو با ان کیفی که احتمالا از غرب تر این شهر گرفته باشی.با تصویر یک سگ یا هر چیز.من.من کنار تموز.هیچ چیز نمی گویم.فقط نشسته ام.نشسته.خداحافظی می کنم.با این امتداد زمینی.با دستان زمان محورت.با ان مو های کوتاه شلخته.تو سراپا نظم،شلختگی دیگر چیست.شبیه اصفهانی،البته هنرستان‌ش.نزدیک به مطهری.نزدیک به اذر.من می روم.این اب‌نبات را با اب تمام می کنی.کاش مرا هم همینطور بشکنی.چرا دستانت را پاک نمی کنی.

نشسته نبودم اینبار.فقط تو را کنار می زدم.دست می زدی به این عکسی که چاپ کرده ام.این همه من روی میز.نزدیکت هم شدم.یک شلوار کرم یا خاکستری داشتی.پیراهنت نرم،مو هایت از همیشه کوتاه تر.چقدر خوب که می توانم این چیز ها را عق بزنم.به هر حال.همه نشستند.روبه‌روی من.از کدام تخصیص حرف می زنی؟من سراپا ارشیوم.

نمی بینم.این خال هاکه روی دست‌ت زدی.یا نه.این.نوشته ها با خودکار کمرنگ.تو سهم کدام بی همه چیز و من کدام روانی.من کدام ظهور.من کدام ثبوت.می گویم.صدایت شکسته تر از همیشه.از کلاس برگشتی.از اموزشگاه.یادم نیست.بالای سرت ان توری های سبز مسکون ان نخل یا زیتون؟من یادم نیست.اما تو.کنار من.کنار این زمان و تا چشم کار می کرد غنوده دستانت.می روم.این من، همیشه یک رفتن است.

۰۳/۰۷/۱۸

نظرات  (۱)

یاد سوز صدای داریوش افتادم. 

پاسخ:
.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی