0485
پنجشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۳ ب.ظ
این همه برگ خشک.این همه درخت خاموش.این برق کی ریشه هایش خشک شد که دیگر نمی شود شب رفت انباری.تاریک است.پر از خاک.پر از بچه گربه و پوست مار.پر از مورچه و مارموک.انباری خراب شده.اتاق بوده.میریزد.این همه برگ خشک.این همه درخت خاموش.برق میرود.فیوز پریده.ما خودمان را از یاد میبریم.ما.ما کنار هم از همدور میشویم.این یعنی همان درختی که برقش می رود.خاموش می شود.سگ تو روحش.
۰۳/۰۷/۱۹