.

آخرین مطالب

0474

جمعه, ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۱۵ ب.ظ

امشب رنگ‌ش پیداست.من در یک خاطره محو شده ام.اما این چیزی از حافظه ی ما کم نخواهد کرد.کجا رفته ای؟چقدر مدام تکرارم.شب‌م رنگ‌ش کجاست؟نمی خواهم حرف هایم را نظم بدهم.نمی توانم،احتمالا.شاید نه.شاید اره.

امشب رنگ‌ش پیداست.من که فراموش‌م.اما این خاطره ی اضافه ی من.این خودم در کنار اینه را چه کار کنم؟به من بگو که به خانه‌م بیا.به من بگو که به خانه‌ام سر بزن دست بزن تکیه بزن من برای شام خواهم امد.خودم دست به کار می شوم.ظرف ها را..تمام ظرف ها را خواهم شست.تمام لباس ها را تا خواهد زد تا خواهم شد.تکرار حرف هایم هم اشنا نیست،هست؟در این شب فراموشی زده...در این شب که رنگ‌ش از یادم می‌رود،در یک خاطره محو شده ام.لطفا مرا به خانه‌ات ببر.برای خوابیدن کنارت.برای یک شب و دو شب.برای شب هایی پیدا و رنگی که از یاد برود.مرا ببر.مرا به خانه‌ات ببر و دوباره بیدار کن.لالایی می خوانم.شب بخیر می گویم و همه جا را مرتب خواهم کرد.جارو خواهم کشید‌.حرف خواهم‌زد.دوربین‌م را می دهم‌ت.می گویم اینه را بشکن.رنگ امشب از یاد می رود.مرا به خانه‌ات ببر.برای شام نه.از شام تا یک صبحانه ی خالی چون رنگ شب از یاد می رود.

۰۳/۰۷/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی