.

کشیدن به زمان

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۴۱ ق.ظ

نشسته بودم که محو شوم.پیدا شوم.دور،دیر و افتاده.شروع کردم به زمزمه کردن اهنگ های تازه.هنوز چشم هایم می سوخت.این روز ها درشان می اورم و برایت می فرستم.چند هزار روزی می شود که خودم روی تجزیه می کشم.چند هزار روزی بدون مردن.چند هزار روزی بدون بودن.شوخی می کنم.شوخی می کنم چشم هایم کمتر سوز بزند.شاید اگر قبلا ها بود ناراحت می شدم که چرا ضعیف بودم.حالا نه.حالا حتی نیستم.نیستم که نیستم.شروع کردم به باختن.هنوز نشسته بودم.شروع کردم به کشیدن. کشیدن یک زندگی به سقف.صدایی دیگر و زمانی برای باز ماندن.

سلام شازده!صدای مرا می شنوی؟من امده ام که بروم،بخندم و قدم بزنم.تکرار کنم و کلیشه نشوم.من امده ام،اماده.بیا به هم باشیم،تا به تا.حالت گرفته؟ناراحتی؟مشکلی نیست.مشکل کجاست؟بیا شازده.بیا شازده.من منتظر می مانم.می مانم.می مانم به تو.هوا خوب شده.اسمان سبز تر.زمین بنفش.درخت به درخت،دست به دست.بیا برویم قبل از رفتن به سیاره ی دیگر.قبل از کدر تر شدن.قبل از مردن ماهی.قبل از یک کلاغ و یک نهنگ.بعد از یکی دو تا،سه چهار تا بوسه روی خط.

تار شدم.نشستم.دستم هستی را ساقط کرد.کدر تر از قبل شدم.یک انتها و زوالی دوباره.نفس می کشم،از ان نفس هایی که دوست نداری بشنوی.کرخت و متمایز.دور شدم و دور بد تر از همیشه.روز به روز بیشتر می شوم.یک اشغال.دو اشغال.اندازه تمام اشغالای روز زمین.درک نکن و گذر کن.مثل یک خواب مرا داشته باش و فراموش کن و بگذر. ولی خب همه می دانیم از خواب ها نمی گذری.من که نه.یادم نیست.یادم نیست." تعال معی نتسابق فی الحقول · تعال معی نتسابق فی الحقول " تا حالا شنیدی؟قبلا ها که تازه ماهواره بازار را گرفته بود.شبکه کارتون نتورک بلعربیه دنیایی دیگر بود.یک دنیای بکر.از پناه هم پناه تر.احتمالا خیلی وقت پیش ها.ولی یادم هست.یادم هست.کارتون نتورک انگلیسی را نمی شد نگاه کرد.می گفت:کانال کارتی.حالا که گذشته.حالا که محو شدم.حالا که روی خط می بندم خودم را و نگاهم را پایین نگه می دارم.جایی کج می شوم.بیراهه و کفرالودی روی تن.مرگی مدام و قصه ای تکراری از تاریخ.یک ادامه باختن و زمین،که شهوت تکرار من درون ملتهبش را سلامی دوباره می دهد.

سلام شازده!گوش کن می خواهی برایت بخوانم؟رود درخشان هردم خروشان.شازده شازده شازده.گشتم ای سان.واله و حیران.شازده شازده شازده.خندیدم.بخند.شازده من هستم و تو هم باش.پس چی فکر می کردی خنگول خان.تا حالا شده چشم ببندی و گوش بدهی؟حالا امتحان کن.چشم ببند و فقط گوش کن.من شروع کردم.بستم. سلام شازده.چه خوب که قول دادی حالت خوب باشه.چه خوب که حال خوب برای خودت می سازی.نمی سازی؟بساز.بتاب.

نشستم و بستم.رفتم.خسته نشدی؟به درک.الان می خواهم بخوابم.خوابی که تمام کند مرا.یکی از این تمام های ساکت و ارام که بعد از بیدار شدن یاد کسی می افتی.شاید هم نه.شاید هم اره.هنوز می شنوم که می گوید:فکرشو نمی کنی از کجا قراره ضربه بخوری.فکر می کنم که چقدر خوشبخت بودیم.بودیم.پش بشویم.قدم زدم و رسیدم و صدا به صدا محو شدم.حرف های روی اسفالت خسته کرده بود مرا:"اره تراپیستم همینو می گفت،راستش تنهایی ارزش نداره سیگار گرون بخرم و اون هم منی که روز دو پاکت کمل می کشم.امروز برف اومده و من باید برم تو غار تنهایی کنار کتابم.کی از همین ادم تاکسیک باید خلاص بشم" خودم را پرت دادم ان طرف.سمت جاده یا شاید هم نیکمت.نمی شنیدم.گفتم برگ بشنوم و باد بمیرم.حالا اینجا خلوت و ارام،نشستم.نشستم.تو کجا می شینی؟حرفی ندارم که سر تو را ببرم.چشم برایت می فرستم.چشم برایت می فرستم و تن را.دست را برایت می فرستم.این تن و منیتی به دوش.مرا بخوان و بکش به زمان.

حرفی داری؟می خواهی صحبت کنی؟شروع کن و زر بزن.همیشه این را تکرار کردم.اصلا تبدیل به یک تکرار مبتضل شده ام با غلط املایی.باور کن همین است.از ان ها که سلام می کنی و بعد می خندی.جرعت داری بشکنی؟فکر نکنم به این سادگی ها باشد.باور کن هست.زر می زنند.همیشه همین است.ساده و ساده تر.باور کن.هرکس گفت نه زر زد.همه هم که زر می زنند.زر.زر از همه رنگ.می شنیدم.می شنیدم از جایی به گوش.روی باد می رفت.نرم بود و خنک.گرم هم می شد و بارانی می ماند.ولی بود.بود و می رفت می امد و می بست.بیا نشانت دهم."اگه من بتونم.بگذرم.از این شب تاریک.فردا صبح میام.به دیدن..."بود.این صدایی او و دوستانش رنگ.باور کن دور نیستی.فقط باید تکان بخوری.می شنوی:سلام شازده!چشم ببند و گوش کن دوباره.حالا چشم باز کن و نفس بکش.نفس.اروم.اروم و اروم.حالت خوب میشه.حالی نیست که خوب نشه.حواست هست.گوش کن.دستم را ببر.

 

 

 

یک شعری بود:

.....راه باخته و جاده کشیده شده.باید قدم زده باشی تا مرا بیابی.مرا داشته باشی به یک تن.مرا بخوانی...

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۲/۱۰/۲۶
... ...

روایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی