نشستم روی مبل.مبل های ما بودند.چند سال پیش که عوض شان کردیم این ها را دادیم خانه مادربزرگ.ال بودند.نشستم روی مبل.قبلش اب خوردم.سمت پنجره رفتم.یادم نیست چی،ولی یک خوردنی..یک خوردنی ان جا بود که خوردم.چرا به یاد نمی اوری؟
۲ نظر
۲۸ آذر ۰۲ ، ۱۷:۱۱
نشستم روی مبل.مبل های ما بودند.چند سال پیش که عوض شان کردیم این ها را دادیم خانه مادربزرگ.ال بودند.نشستم روی مبل.قبلش اب خوردم.سمت پنجره رفتم.یادم نیست چی،ولی یک خوردنی..یک خوردنی ان جا بود که خوردم.چرا به یاد نمی اوری؟
بدنم رفته.خدا چیکار داره.بد کسی را نمی خواهد.
لامپ را روشن کردم.خاک روی انگشتانم می چکید.