بیابهمنبنویس،رادیوچشمهارابهصبحروشنکن
دستانم شبیه زمین خشکی شده که در فصل بهار می دیدم
تمامش می کنی
تو نمی خوای!
همین جا تمام میشوم.
می روم می گویم نمی توانم بیایم.
کارگر ها را مثل مورچه ها کنار لانه بودند
باورم بشود یا نه.
کابوس دیدم.