.

آخرین مطالب

۲۵ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

فقط برایم صدایی می ماند که ان هم واضح نیست.

۰ نظر ۲۶ خرداد ۰۳ ، ۱۹:۴۰

اگر که حرفی داشته باشم هم نمی زنم.دیگر تا اینجای خود،همه چیز را ادم می شناسد.مگر چقدر می تواند خودش را به دور زدن ببندد؟بس.یک جایی تمامش می کنی و می گویی بس.بس.می دانی من صدای خودم را هم از دست می دهم.پس نمی خواهم از قدم های رفته صحبت کنم.نمی خواهم به تپه ها ببندم‌ش.نمی خواهم برایت از خانه هم برایت بگویم!این یعنی یک پایان.یک من.

۱ نظر ۱۶ خرداد ۰۳ ، ۱۱:۵۴

میان سه دیدن.احتمالا یک تابلوی قرمز

۱ نظر ۱۰ خرداد ۰۳ ، ۰۴:۱۱

یک سادگی یا واکنش.اسم که نه.اما فقط خسته بودم.زرد شده ام.زرد بیشتر.دست و پایم جان ندارد.اما گرسنه نیستم.اما خسته نیستم.رفتم به سمت جایی که بخوابم.پاهایم در می روند.دست هایم می افتند.تنی هست روی زمین که ارام ارام بخار می شود.بخار می شود و بخار می شوم‌ش.

۱ نظر ۰۹ خرداد ۰۳ ، ۱۹:۴۷

شروع کردم به ساختن یک چیزی.

۱ نظر ۰۸ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۵۱

یک داستان دارم.من را دیده ام که تمام کلمات دنیا را چید.

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۰۲

یک خاطره دارم. من. من. یک من از ترس. 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۵۸

لب هایم از وقتی که یادم است خشک بوده اند. حالا هم که می بینی یا می بینم. به هر حال خواستم بگویم این خشکی لب ها را دوست دارم و نگاه‌ش می کنم و لمس. 

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۲۱:۵۵

اسم‌ش را می گذارم نامه که بتوانی در اتش بسوزانی‌ش

۱ نظر ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۸:۲۳