احتمالا این معجزه که می شنویم
خانهتان پر از شیرکاکائو.خانهمان پر از زیتون.درختمان خشک شد و ترشی اخرین زیتون ها،برای تو و مادربزرگت و خانه ی زمانزدهتان با یک بطری شیر کاکائو.شیر کاکائو.
ان بعد از ظهری که من می میرم.امیدوارم تو در یک خواب مربایی به سر ببری.
ان ظهری که من میمیرم تو کجایی؟
لباس ها خشک شدند.همه را جمع کردم.
پیراهنم چارخونه.شلوارم کتان.کفش مشکی و خاکی.پیراهنم چارخونهست مثل تو.
چشم هایم را میبندم.میخواهم بخوابم.حوصله ندارم. نه.هیچ کدام از این ها نیست.هیچ.
اخر