فیلم عکاسی پیدا کردی؟همین قدیمیا.انالوگ.کپسول عکس دیگه...هست ولی خب گرون..دتگ و فنگ دارد بعدش هم ها.نگی نگفتی..مشکلی نیست پیدا شد بگو ببینم چیه قضیه..سیاه و سفید می خوای؟خب داشتم می گفتم که از امروز به بعد یک شمارشی هست برای این همه وقت کشتن هامون.برای خودت؟بزن بریم.پیش به سوی جایی دیگر..همیشه حرکتی باید باشد و من هم زر بزنم تا نمی رم یک روز از ترس زندگی.از محبین نظام الهی سرمایه داری بود و جبرگرا هم بود و اخر همه حرف ها می گفت خودم هم حرف خودمو قبول ندارم..غلط املایی نداشت و این داستان ها دیگه.داشتم انقدر می نوشتم که خسته شدوم و مداد هم جا زد.نه اصلا اینطور نیست مداد جا نمی زند و این حرف ها دیگه.راستی دوست داری؟اذت می بری؟ها می دونم چی شده و این داستان ها دیگه.خب که ادامه داشت و من هم قرار بود برای ادامه داشتنش بحث کنم با تو اخر سر عصبانی بشوم و چیزی بشکنم و داد بزنم و این داستان ها دیگه.ولی خب من نه چیزی می شکونم نه داد می زنم فقط شاید فکر کنم..وای فکر نکن،ارزشی نبود ولی دختری برای خودش ارزش قائل بود،خیلی زیاد. تورو به خدا برا من مراقب خودت باش.پس از این اهنگا هم گوش میدی..تا حالا نشنیدی؟چی؟در پس تاریکی شب صدایی را.از این داستان ها بود دیگه